نظریه های هویت:
نظریه های حوزه هویت : بحث در مورد نظریه های هویتی بسیار آمده است این نظریه ها در عناوین نظریه های روان شناختی نظریه های اجتماعی (بعضاَ رویکرد روان شناختی اجتماعی ) ونظریه های فرهنگی قابل دسته بندی هستند نظریه های روان شناختی عمدتاَبه هویت فردی ونظریه های اجتماعی به هویت جمعی می پردازد.
نظریه هویت اجتماعی: نظریه هویت اجتماعی در سال ۱۹۷۹ توسط هنری تاجفل وجان ترنر مطرح شد مبنای رویکرد هویت اجتماعی تاجفل، تمایز نهادن بین گروه های خودی وغیر خودی است ؛ در اهمیت نظریه تاجفل باید گفت، وی مفاهیم درون گروه وبرون گروه را وارد بحث می کند نظریه هویت اجتماعی تاکید می کند که عضویت در گروه منجر به تقویت شخصیت، هم ذات پنداری وشکل گیری نوعی طبقه بندی شخصی در انسان می شود. انسان هنگام مقایسه بین گروه خود وگروههای دیگر ابعادی را برای مقایسه بر می گزیند که باعث شوند نتایج مقایسه در پایان به نفع گروهی که به آن تعلق دارد رقم بخورد(حبیب زاده ۱۳۸۲،).
نظریه ریچارد جنکینز در باب هویت اجتماعی: هویت اجتماعی نوعی خودشناسی فرد از دیگران است هویت جمعی جایگاه وتعلق فرد به جامعه است هویت اجتماعی تعبیری است که فرد از خود در رابطه با دیگران دارد وبر اساس عضویت در رده ها وگروههای گوناگون اجتماعی شکل می گیرد. هویت افراد وابسته به برداشت دیگران است ولازمه شناسایی دیگران، ثبیت هویت است. همه هویت های انسانی حتی هویت فردی براساس نحوه ی ارتباط با دیگران وتجربه های دوران حیات شکل می گیرد پس اجتماعی است چون نتیجه توافق وعدم توافق موکول به جمع است به علاوه هویت اجتماعی شخص هیچ گاه تمام شدنی نیست ومدام در معرض تحول وبازنگری است (جنکینز،۱۳۸۱،ص۴۵).
نظریه مقوله بندی تاجفل: بر اساس این نظریه هویت افراد از عضویت آنان در گروه های خاص توجیه می شود وآنان به دنبال این حس هویت به صورت خودبخودی،گروه خود را بر تر از سایر گروه ها می شمارند تاجفل هویت را به عنوان چیزی که در درون یک گروه ومقوله جاسازی شده است می بیند هویت در این نظریه بر اساس احساس تعلق تعریف می شود یعنی فرد آنهایی را که به آن تعلق دارد به عنوان درون گروه وآنهایی که به آنها متعلق نیست تحت عنوان برون گروه می شناسد(ضرابی،۱۳۸۴).
ابعاد هویت:
هویت درجات وانواع گوناگون دارد وبه تناسب پدیده هایی که انسان از طریق آنها خود را می شناسد وبه دیگران می شناساند، می توان هویت داشت. برخی از این هویت ها شناخته شده تر هستند وروی هم رفته هویت های کلان را شکل می دهند. هویت انواع گوناگون دارد، به عبارت دیگراز هویت می توان به عنوان پسوند پدیده هایی چون فرهنگ، قومیت، ملیت، دین ، محل سکونت، رشته آموزشی،ایل، طایفه ومحله ونظایر آن استفاده کرد.در این میان برخی بیشتر شناخته شده هستند. از آن میان می توان به هویت فرهنگی، هویت دینی، هویت ملی وهویت قومی اشاره کرد.
هویت فرهنگی:[۴]
هویت فرهنگی احساس هویت یک گروه، ویا فردی است که تحت نفوذ یک فرهنگ باشد وبه آن تعلق پیدا کند. هویت فرهنگی تنها در بین دولت ها طرفدار ندارد، بلکه نیروهای اجتماعی گوناگون نیز بر اهمیت برخورداری از هویت فرهنگی خاص در برابرگرایشات جهان شمول تاکید می کنند. برخی تعریف های مدرن، هویت فرهنگی را برآمده از عناصر گوناگونی می دانند که در برگیرنده مکان، جنسیت، نژاده، تاریخ، ملیت، جهت گیری جنسی، عقاید دینی و قومیت است. در تعریفی ملایم ترهویت فرهنگی جامعه را مبتنی بر سه عامل تاریخی، زبانی وروانشناسی می داند؛ به نظر او غنا وتکامل هویت فرهنگی به وجود هر سه عامل در یک ملت بستگی دارد. هرگاه یکی از عوامل مذکور دچار دگرگونی شود، هویت یا شخصیت فرهنگی فرد دچار دگرگونی شده وممکن است به بحران هویتی منجر شود.
هویت قومی معمولاًنوعی هویت اجتماعی است که درآن وابستگی به گروه قومی خاص مبنای شناسایی وشناساندن قرار می گیرد. البته قومیت معنی واحد ندارد وشاخصه قومی بودن یک گروه بیشتر به تمایز آن با گروه های دیگر بستگی دارد. به دلیل گستردگی مفهوم قومیت،که گاه مفهوم ملیت را می رساند، عناصرگوناگونی چون زبان،مذهب، نژاد، آداب ورسوم خاص وگاه ملیت خاص یک گروه قومی را تشکیل می دهند. هویت قومی نیز همانند هویت دینی بخشی از هویت اجتماعی فرد است.خود هویت قومی نیز گاه تحت تاثیر هویت های خرد تری نظیر مذهب، طایفه وایل قرار میگیرد.
هویت ملی:
ملی وملیت واژه جدیدی است وبعد از پیدایش دولت های اروپایی پس از انقلاب صنعتی وگسترش احساسات ناسیونالیستی وارد واژگان علوم اجتماعی شده است. هویت ملی نیز به همین دلیل شاید پدیده تازه ای باشد وبه رابطه میان شخص ویک واحد کلان سرزمین، یعنی بزرگ تر ازمحل تولد، محل زندگی قوم وقبیله وحتی استان وایالت اشاره کند. هویت ملی واحساس تعلق به آن از دو چیز ناشی می شود،۱- وجود یک واحد سرزمینی شناخته شده و۲- دولت یا نظامی سیاسی که رهبری این واحد را به عهده دارد؛ مادام که این دو عنصر در جامعه ای وجود داشته باشند وبه نوعی میان خود ودیگری مرز بندی کند، هویت ملی نیز شکل می گیرد. هندلر هویت ملی را در رابطه با سه جنبه از تجربه بشری تعریف می کند: نخست در رابطه با افراد بشر به عنوان شخص، دوم با جمع ها یا گروه های بشری که گمان می رود از یکدیگر متمایز هستند وسوم با رابطه میان این دو وشیوه هایی که در آن انسان ها عناصر هویت های جمعی را با هویت های منحصر به فرد مشخص خود یکسان تلقی می کنند (احمدی،۱۳۸۸). هویت ملی را می توان یک حس بالنده میان مردمی دانست که به طور طبیعی به یکدیگر تعلق دارند واز منافع مشترک وسرنوشت مشترک برخوردارند،هویت ملی مفهومی دو وجهی است که همزمان بر تشابه وتمایز دلالت دارد، بدین صورت که از یک سو با تاکید به مشترکات وملاک هایی پیوند دهنده ما را پیرامون محوری واحد متعهد ومتحد می کند؛ واز سوی دیگر این مارا در مقابل غیر یا دیگری قرار می دهد وبدین صورت مارا در وجود تشابهات داخلی وتمایزاتش با دیگری شناسایی می کند. هویت ملی با توجه به باورها، اعتقادات، سوابق و اشتراکات تاریخی، اهلیت و تعلق به مکان و زمان، آرمان ها، نژاد، فرهنگ و دین مشخص می شود. برخی از دانشمندان، هویت ملی را زیربنای تمامی انواع دیگر هویتها می دانند (پرل ۲۰۰۳، ص ۱۷۲).
هویت ملی از وجوهی برخوردار است که به قرار زیر است: ۱- خانواده ۲- زبان ۳- دین و آیین ۴- زادگاه و سرزمین ۵- تاریخ ۶- ایدئولوژی، سنتها و ارزشها ۷- باورها و رفتارها ۸- دانش و متون
۹- خودآگاهی و خودیابی که از نحوه ترکیب مولفه های پیشین پدید می آید. اگرچه هویت ملی و فرهنگی یک جامعه مدیون تمامی اجزاء و عناصر موجود در فرهنگ آن جامعه است اما این هویت در برخی از عناصر یک فرهنگ حضور قوی تری دارد. در واقع عناصری از فرهنگ در سطح مقطعی از زمان به عنوان نهادهای هویت یک ملت متجلی شده و خود را عیان می سازد امروزه، تغییر و تحولات جهان ضرورت رابطه با دیگران، زندگی و زیستن با دیگران را بیشتر نموده است و بنابراین پیوند میان فرهنگها و جوامع از موضوعات اساسی گردیده است و لیکن آنچه از اهمیت شایان توجهی برخوردار است آن که این تاثیرات گاهی به احساس حقارت و از خودبیگانگی و زوال هویت ملی و یا به احساس هویت و عزت می انجامد و در جهت پویایی و تکامل است. هویت ملی در حال تغییر است و تقریباً در تمام ملت های جهان هویت ملی در حال بداند، در تجدیدنظر و بازیابی است . ولی این امر به معنایی، می تواند به معنی تضعیف آن نباشد بلکه تجدد جامعه می تواند از ارتباطات و تکنولوژی به نفع خود و قوام هویت ملی استفاده نماید و در صورتی که به ارزش ها، عقاید، فرهنگ و سایر دانسته های خود باور درونی داشته باشد و خود را توانمند و محترم آن صورت تغییر هویت در جهت رشد و شکوفایی خواهد بود.
[۱] Tajfel
[۲]Jan terner
[۳] Richard jenkinz
[۴] Cultural identity