نظریه تحلیل تبادلی
در این نظریه اعتقاد بر این است که جرأتورزی، احترام به خود و به دیگران است. احترام به خود شامل خودآگاهی از اینکه « کسی » هستیم و احترام به دیگران، آگاهی از اینکه دیگران وجود دارند می شود، نظریه تحلیل تبادلی خصوصاً مفهوم «جایگاههای زندگی» برای تبادل بین رفتارهای جرأتمندانه و غیر جرأتمندانه مفید است. فلسفهی اساسی تحلیل تبادلی این است که همهی مردم خوب متولد میشوند و اینکه افراد بر مبنای دوران کودکی و نیز بر اساس نوع شناخت و تأییدی که از افراد مهم دیگر دریافت می کنند تصمیماتی در مورد خودشان و دیگران میگیرند، به این نتیجه میرسند که خوب نیستند، برن مبدع تحلیل تبادلی، معتقد است که افراد میتوانند این تصمیم را تغییردهند که این از طریق خودآگاهی و بازشناسی مثبت از دیگران حاصل می شود، آنها میتوانند انتخاب کنند که خوب هستند. (برن، ۱۹۷۵، به نقل از توند،۲۰۰۷)
این نظریه بیان می کند که تنها جایگاه سالم، رسیدن به پیام « من خوب هستم، شما خوب هستید» است. در این موقعیت افراد در خودشان احساس امنیت و خوداتکایی می کنند و به وجود دیگران ا حترام میگذارند. در این موقعیت افراد جرأتورزند امّا در موقعیتهای دیگر، افراد جرأتورز نیستند و احساس ناامنی می کنند و کمبود اعتماد به نفس دارند. (هریس،۱۹۹۵، به نقل از توند،۲۰۰۷)
روانشناسی مثبتنگر
نظریه روانشناسی مثبتنگر به وسیلهی سلیگمنبه وجود آمد، هدف روانشناسی مثبتنگر این است که افراد بر تواناییها و مزیتهایی که افراد و جوامع را قادر میسازند پیشرفت کنند، تکیه کنند. این نظریه بر روی هیجانات مثبت و خوشبینانه درباره آینده، امید و درستی و قدرتمندساختن افراد تمرکز می کند، افرادی که هیجان مثبت خوشبینانه را رشد دادهاند قادرند موقعیتهای مخالف را تفسیرکنند و به طور کاملاً متفاوتی آنها را به تعویق بیندازند. آنها در موقعیتهای سخت و چالشآور معنا پیدا می کنند، در این نظریه اعتقاد بر این است که ابراز وجود در مورد تأیید مثبت است. افرادی که احساس مثبتی در مورد خودشان دارند، دیگران را قدردان و باارزش میدانند. آنها قادر به ارائه و دریافت تأیید مثبت هستند، تأیید مثبت برای افراد ترغیبکننده و برانگیزاننده است، این نظریه اهمّیت ارتباط با خود و دیگران را مورد تأکید قرار میدهد، توسعه روابط جرأتمندانه با دیگران، حس همبستگی و همکاری را در محیط کاری ارتقاء میبخشد و افراد را قادر میسازد که کارها را با همکاری یکدیگر به انجام رسانند. ( هالوول،۲۰۰۲ به نقل از توند، ۲۰۰۷)
روانشناسی وجودی
روانشناسی وجودی، بینشهای مفیدی در مورد ارتباط بین عزتنفس و رابطه فراهم می کند، روابط مهم و توانایی واقعی بودن در روابط، بخشی از احساس امنیت و نیز نشاندهنده ی الگوهای رفتاری جرأتآمیز است. تنها از طریق داشتن یک رابطه واقعی با خود، رابطه و درگیری با دیگر افراد ممکن می شود، هرگونه تعامل و مواجهه که افراد دارند بر چگونگی فکرکردن و احساسکردن آنها در مورد خودشان تأثیرگذار است. درمان وجودی، شناختهای مفیدی در مورد اینکه افراد چگونه میتوانند در تفکرشان انعطافپذیر شوند و بر اهمّیت منعطفبودن در تفکّر برای رشد جرأتورزی ارائه میدهد، انعطاف ناپذیری در ارزشها می تواند منجر به عقاید منفی و خودمحدودی در ارتباط با خود یا دیگران شود و نیز باعث الگوهای رفتاری غیرجرأتمندانه می شود. (استراسر و استراسر، ۱۹۹۹).
نظریه دلبستگی
نظریهدلبستگی ایمن و ناایمن به وسیله بالبی در سال ۱۹۴۰ به وجود آمد، این نظریه به «نظریه دلبستگی» شهرت پیداکرد، نظریه دلبستگی به درک اینکه جرأتورزی چیست و اینکه تجارب اوّلیه چگونه بر احساس عزتنفس و الگوهای رفتاری تأثیر میگذارند، کمک می کند. برای افرادی که دلبستگی ایمن و مثبت اوّلیه را در روابطشان با مراقبت اوّلیه تجربه می کنند، ارتباطات ذهن، بدن و مغز مثبت است. آنها قادر به بیان چگونگی احساس به دیگران بدون هیچ گونه ترس هستند و به احساسات دیگران بدون ترس پاسخ می دهند. آنها میدانند که چه چیزی برایشان درست است و قادر به خود مدیریتی و با جرأت رفتارکردن هستند. (بالبی، ۲۰۰۶، به نقل از توند،۲۰۰۷)
نظریه رفتارگرا
واژهی جرأتورزی عملاً برای بیان و ابراز همه نوع احساسات به جز اضطراب به کار برده می شود، تجربه نشان دادهاست که چنین ابرازی به منع اضطراب میانجامد، آموزش اظهار وجود تکنیکی است که برای اضطرابهای حادث از روابط اجتماعی متقابل افراد به کار برده می شود، مثلاً اضطراب ناشی از عدم توانایی فرد در ارائه عقایدش به دوستان و یا دیگران با این تکنیک به خوبی از بین میرود. درمانگر، مراجع را وا میدارد تا بر اساس این فرض احساس و عمل کند که او انسان است و حقوقی دارد و از جمله حق دارد که خودش باشد و آزادانه، تا جایی که به حقوق دیگران لطمه نزد، احساسات خود را بیان نماید، این تکنیک فرد را قادر میسازد که محیط را به طریق بهتر و مثبتتری زیر نفوذ و کنترل بگیرد و مانع اضطرابهای بیدلیل خویش شود. باید دانست که حالت قاطعانه و تمایل به اظهار وجود نه تنها ابراز خشم و تحرکات دیگر را در برمیگیرد، بلکه همه نوع احساسات و از جمله احساسات گرم و شدیداً محبتآمیز را شامل می شود. بنابراین، جرأتورزی، نوعی رفتار تهاجمی است که ابعاد مثبت و سازندهتر رفتار را در بر میگیرد. نوع بسیار معمول و متداوّل مراجعانی که نیاز مبرمی به آموزش جرأتورزی دارند، کسی است که تربیت اوّلیهی او تأکید بیش از اندازهای بر وظایف و الزامات اجتماعی گذاشتهاست و این احساس را در او ایجاد کردهاست که حقوق دیگران از حقوق خود او بسی مهمتر است. اکثر بیماران نیاز به قاطعیت و اظهار وجود مناسب را به آسانی تشخیص می دهند، با وجود این، بصیرت به تنهایی هر چقدر هم روشن و واضح باشد، هیچگونه تغییری به وجود نمیآورد. (شفیعآبادی و ناصری، ۱۳۸۶)
[۱]-Theory of transaetional analysis
[۲]-Self-aware
[۳]-Life positions
[۴]-Benea
[۵]-Townend
[۶]-I am OK, You are OK
[۷]-Harris
[۸]-Seligman
[۹]-Hallowell
[۱۰]-Existential therapy
[۱۱]- Strasser, F& Strasser
[۱۲]-Attachment theory