خانواده: هسته ی اولیه شکل گیری هویت فرد خانواده ی اوست زیرا خانواده است که نخستین شناسه کودک خود یعنی اسم که در سراسر عمر به آن شناخته خواهد شد برای وی انتخاب می کند علاوه بر این کودک همچنان که رشد می کند از حالات وعواطف ورفتارهای موجود در محیط خود که همان محیط خانواده است اثر می پذیرد وهرچه پدر ومادر در تربیت او جدی تر وکوشاتر باشند این اثر پذیری بیشتر خواهد شد. ساختار هویتی هرکس تا آغاز دوره نوجوانی بیشتر از هرچیز از خانواده شکل می پذیرد تا اینکه به تدریج عناصر دیگری وارد زندگی او می شوند وتاثیر خانواده کاهش می یابد(فروم جامعه سالم،۸۴).
-
-
- طبقه اجتماعی: طبقه اجتماعی یکی دیگر از مولفه های هویت ساز است، منظور از طبقه اجتماعی اشخاص یا گروههایی هستند که به عنوان یک واحد اجتماعی در سلسله مراتب منظم جامعه به حساب می آیند؛ هر طبقه در جامعه منزلتی خاص دارد. طبقه متضمن شرایط زندگی نسبتا مشابه وتشابه نسبی در سرنوشتی است که انسان ها در برابر خود دارند ونیز نقش هایی که باید در برابر کل جامعه ایفا کنند (ساروخانی۶۹۲).
-
- گروه: فرد انسانی اصولادر جمع یا گروه رشد می کند؛ این فرد که بتواند از کودکی بدون حضور در جمع یا گروهی حتی در زندگی معیشتی ومادی به جایی برسد تنها در خیال متصور است ودر واقعیت محال است. منظور از گروه در اینجا جمعی به هم پیوسته وبا وجوه اشتراکات متعدد است که فراتر از فرد می تواند هویت مستقل داشته باشد.مهم ترین گروه های هویت ساز عبارتند از گروه های همسن،گروه های دوستان وگروههای مرجع.
الف:گروه های همسن وگروههای دوستان:گروه های همسن یا همالان در همه ی مراحل زندگی انسان وجود دارندحتی در بزرگسالان اما آنچه اهمیت داردتاثیر گذاری گروه های همسن در دوره ی نوجوانی وجوانی است.گروه های همسن غالبا منجر به تشکیل گروه های دوستان در آینده می شوند دوستانی که ممکن است لزوماَ همسن نباشندولی پیوند های استواری که میان آنها ایجاد می شودآنان را به گروه های تاثیر گذار تبدیل می سازند.گروه های دوستان بعد از نوجوانی معمولا در فعالیت های عملی شکل می گیرد مانند گروه دانشجویی،گروه های ورزشی.
ب:گروه های مرجع: بحث گروه های مرجع یک بحث اساسی در جامعه شناسی جوامع امروزی است یعنی جوامعی که میزان تاثیر خانواده و طبقه در آنها نسبت به گذشته کاسته شده است. منظور از گروه های مرجع گروه های اجتماعی هستند که به دلیل یا دلایل خاصی اعم از دلایل مادی یا معنوی (ثروت، قدرت، عقیده علم، ورزش وغیره ) مورد توجه اقشار مختلف جامعه قرار می گیرند وهریک به گونه ای تعیین کننده ی خط مشی یا شیوه ی زندگی بویژه برای نوجوانان وجوانان می شوند از این روست که گروه های مرجع می تواند هویت ساز باشند (جلالی پور،۱۳۷۹).
فرایند هویت یابی:
هویت یابی یعنی داشتن تصویر روشنی از خود. بدیهی است مفهومی که فرد از خود تصور می کند تاثیر بسیاری در زندگی وروابط او با دیگران دارد. در زندگی فردی؛ نگرش مثبت به خویش، رشد استدلال اخلاقی، ایجاد اعتماد به نفس، مسولیت پذیری، احساس ارزش وهدفمندی در زندگی، توانایی بیشتر برای ارتباط با دیگران، متضمن آرامش وموفقیت است. ایجاد یک هویت ودست یابی به یک تعریف منسجم از خود، مهمترین جنبه رشد روانی واجتماعی در دوره نوجوانی است. انتخاب ارزش ها باورها وهدف های زندگی مشخصه های اصلی هویت را تشکیل می دهند. هم درطی نوجوانی وهم دردوره جوانی یا حتی پس از آن، این ارزش ها وباورها وهدف ها مورد تجدید نظر قرار می گیرند، اما به هر صورت ضرورت دارد که نوجوان به چنین هویتی دست یابد(لطف آبادی،۱۳۷۹ص۲۱۱).
ویلیام گلاسر که یکی از محققان هویت ومسایل مربوط به آن است، هویت را جزءلاینفک زندگی همه انسانها در همه فرهنگ ها می داند که از لحظه تولد تا مرگ ادامه می یابد.هویت تصور فرد نسبت به خود است که بدان وسیله احساس موفقیت یا عدم موفقیت می کند. وی معتقد است که هویت به اشکال گوناگونی تشکیل شده ورشد می کند. یکی از راه های تشکیل هویت از نظر گلاسر داشتن ارتباط ودرگیری عاطفی با خود ودیگران است.اساس تشکیل هویت، تلاش ها وفعالیت هایی است که ما علاقمندیم تعقیب کنیم ودر مقابل آن در می یابیم که هستیم. برداشت ها ونظرات دیگران نیز در روشن کردن هویت، نقش عمده ای دارند. ارزشیابی های ما از خودمان در ارتباط با شرایط زندگی، اوضاع اجتماعی واقتصادی نیز تعیین کننده هویت ما می باشد(امام جمعه،۱۳۸۲، ص۶۳۵).
محتوای هویت فرد هرچه باشد، تثبیت آن عموماٌ در سنین جوانی رخ می دهد. تحقیقات فرانک وهمکاران حاکی از انسجام “خود"در فاصله سنین ۲۴-۲۸ سالگی است. در این دوره معمولاٌ استقلال کامل از والدین وتصمیم گیری شخصی وقبول مسئولیت زندگی حاصل می شود. توانایی جوانان برای در نظر گرفتن تمام جوانب مسایل ویافتن دانش نسبتاً وسیع درباره هنجارهای اخلاقی واجتماعی وآگاهی از ضرورت یکپارچه بودن شخصیت بزرگسالی زمینه های لازم رابرای آنان فراهم می آورد تا به تثبیت هویت وانسجام خودبرسند.در این دوره هویت شخصی آنان به صورت باورهای عمومی، ارزشها وطرح وبرنامه مشخص زندگی جلوه گرمی شود.آنان هویتی می یابند که حاکی از وقوف به شایستگی های تحصیلی، توانایی های بدنی، مهارت های شغلی وباور های اجتماعی است ونقش های گوناگون خود در موقعیت های مختلف را به خوبی می شناسند وبا تغییر موقعیت ها آنان نیز نقش خود را تغییر می دهند. به این ترتیب آنان به طور فزاینده ای توانایی رفتار بهنجار در شرایط گوناگون وحتی متضاد را از خود بروز می دهند وانطباق استاندارد های مطلوب خود با واقعیت های زندگی به عنوان یک وظیفه اساسی در دوره جوانی پیش رویشان قرار می گیرد(لطف آبادی،۱۳۸۰،صص۲۱۷-۲۱۶).
علاوه بر این، تثبیت هویت وانسجام خود در بین گروه های مختلف اجتماعی وفرهنگی تا حد زیادی متفاوت از یکدیگر است. تحقیقات مارکوس وکیتایاما نشان می دهد که در فرهنگ هایی که بر وابستگی های جمعی تاکید می شود حالات دیگری از هویت مانند جمع گرایی، وابستگی، اتکای به غیر وجامعه محوری مورد نظر جوانان قرار می گیرد.این محققان می گویند جوانانی که فرهنگ شان بر استقلال فردی تاکید می کنند مردمی با سعی در سازگاری خود با اهداف دیگران می شوند که یاد می گیرند تا در هر مورد ذهن دیگران را بخوانند وخود را بر آن منطبق سازند. این دو نوع هویت باعث می شود که مسایل جوانان متعلق به فرهنگ های مختلف با یکدیگر همانند نباشند.در مورد اول، هویت فرد از آن خود اوست ودر مورد دوم، هویت فرد در درون هویت جمع معنا می یابد؛ در مورد دوم که با تثبیت هویت در میان بیشتر جوانان کشور ما همانندی دارد، فرد آن همه آزاد نیست که هر طور بخواهد فکر یا انتخاب کند وبه همین دلیل تثبیت هویت تا حد زیادی متاثر از الگو های فرهنگی، اجتماعی وخانوادگی است (همان،ص۲۱۷) .
مهم ترین روند های هویت یابی را می توان تعهد و بحران دانست؛ تعهد عبارت است از میزان سرمایه گذاری روانی وتثبیت فرد در زمینه یکی از صور مختلف هویت است . تعهد ها اعم از اجتماعی، اخلاقی، ایدیولوژیک وخانوادگی هم دارای اهمیت اجتماعی هستند وهم اینکه فرد به وسیله آنها از خود تعریفی ارائه می کند. عمق واهمیت تعهد را می توان از طریق میزانی که فرد با نبود آنها احساس تهی بودن می کند، سنجید (تاج مزینانی،۱۳۸۴،ص۲۱).
[۱] from
[۲] William glasser