۲-۲-۶-۱- ایجاد سازمان دانش مدار
در اختیار گرفتن دادهها و تبدیل آنها به اطلاعات و دانش فقط یک قسمت از فرایند مدیریت دانش بهشمار می رود. شاید چالش برانگیزترین تلاش باقی می ماند، که همان به کارگیری اطلاعات است.
برخلاف طلا و بسیاری از سایر داراییها، دانش به تنهایی هیچ ارزشی نداشته، یا حداقل ارزش را دارد هیچ بازار همگانی برای دانش وجود ندارد. ارزش سرمایه دانش از طریق به گارگیری و استفاده دانش در بسط و پیشبرد اهداف سازمان حاصل می شود.
لازمه این امر خلق یک سازمان دانش مدار میباشد. سازمان دانش مدار سازمانی است که خلق دانش و فرایند سهیم شدن در آن درونی شده و به عنوان راه هدایت عملیات مورد قبول واقع شده است.
در سازمان دانش مدار، کارکنان به طور مداوم دانش ضمنی و دانش مشخص و ملموس را دراختیار گرفته، مستندسازی می کنند و باهم سهیم می شوند. مدیران ضمن تسهیم دانش و رشد داراییهای دانشی تصمیمات خود را بر پایه دانش استوار میسازند. خطمشی سازمان، طرز کار دانش پذیرفتنی را تقویت میکند و برمیانگیزد(رادینگ، ۱۳۸۳).
خلق سازمان دانش مدار با دید و اهداف آغاز می شود. فردی ترجیحاً مدیر سطح بالا، دید الزام سازمان را به عنوان یک سازمان دانش مدار تعریف می کند. این دیدار توصیف خواهدکرد که چگونه سازمان عمل کند، چگونه داراییهای دانشی خود را به کارگیرد، و چگونه کارکنان و مدیران باهم در ارتباط بوده، دانش را انتقال دهند. اگرچه دستیابی به سازمان دانش مدار مشکل است، لیکن کار مشکل تر تغییر فرهنگ، خطی مشیها و طرز کار سازمان است تا بتوان رشد و به کارگیری مناسب داراییهای دانشی را از بالاترین سطح مدیران به پایین ترین سطح کارکنان مورد تشویق قرار داد.
این امر مستلزم تغییرات در استخدام، نقد، ارتقاء و عملیات مترتب به ترمیم حقوق و دستمزد است.
- استخدام: سازمان باید به دنبال نیروهای کاری باشد که می خواهند دانش را به دست آورند در آن سهیم شوند.
- نقد: مدیران باید کسب دانش، رشد دانش و سهیم شدن و به اشتراک گذاشتن دانش را در فرایند نقد کارکنان موردتوجه و ملاحظه قرار دهند. کارکنان باید بدانند که قسمت اعظم پیشرفت و رشد آن ها در شرکت وابسته به این امر استکه تا چه اندازهای در فرایند، رشد، سهیم شدن و مصرف داراییهای دانشی مشارکت دارند.
- ارتقاء: به دنبال نقد، مدیران باید رهبران رشد داراییهای دانشی و انگیزشی افراد در مشارکت در رهیافت سازمانهای مبتنی بر دانش باشند و آن را مورد حمایت و ارتقاء قرار دهند.
- ترمیم حقوق دستمزد: سازمانها باید به ترمیم حقوق و دستمزد کارکنان برای حمایتها و کمکهایی که به داراییهای دانشی می کنند تمایل داشته باشند. این امر مستلزم روش جدید برای سنجش و پاداش دهی به کمک کنندگان می باشد.
- ابزارها: سازمانها علاوه بر ابزارهای فناوری برای تسخیر، ذخیره، دسترسی و سهیم شدن در دانش، باید ابزارهایی را جهت کمک به یادگیری ازجمله یادگیری مبتنی بر رایانه و مربیگری فراهم کنند.
- کارآموزی و آموزش: دانش بهگونهای تنگاتنگ با یادگیری ملازم است. سازمانها باید آماده سرمایهگذاری مالی باشند و زمانی را جهت کارآموزی کارکنان فراهم آورند (رادینگ، ۱۳۸۳).
- زمان: این مهم است که برای کارکنان زمان و فرصت یادگیری ایجاد کنیم، و به آن ها زمان جذب و بکارگیری دانش و اطلاعات را هم بدهیم.
اعتماد و اطمینان کارکنان به یکدیگر و به سرپرستان خود در سازمانها عامل اصلی و بنیادی رشد و توسعه دانش و اطلاعات است. تغییراتی که سازمانها را در دهه اخیر به کوچک سازی و تجدید ساختار کشانده است، هر نوع اعتمادی را خدشهدار کرده است. سازمانها محیطی را ایجاد کردهاند که در آن هر یک از کارکنان از خود دفاع کنند، چنین محیطی مغایر مدیریت دانش اثربخش میباشد (مجدم، ۱۳۷۹).
اگر قرار باشد کارکنان دانش خود را با دیگر کارکنان سهیم شوند، باید باور داشته باشند که سازمان برای آن ها به عنوان عناصر طولانی مدت ارزش قائل است و آن ها برای کمک به دیگران و موفق کردن آنان با انتقال دانش پاداش خواهند داشت (داونپورت و پروساک، ۱۳۷۹).
ترمیم حقوق، ارتقاء، پاداشها و محرکها در توانایی سازمان برای تغییر فرهنگ خود بسیار ضروری و حیاتی هستند. مدیران باید کارکنان را شناسایی کرده و بدانها نه به خاطر صرف اضافه کردن به داراییهای دانش سازمان بلکه به خاطر استفاده و به کارگیری داراییهای دانشی به آن پاداش بدهند.
۲-۲-۶-۲- خطرات و دامها
در مسیر حرکت به سوی دانش مداری، سازمان ممکن است با چندین خطر روبه رو شود که عبارتند از:
- پیچیدگی فنی: داراییهای دانشی سازمان صورتهای مختلف به خود میگیرند و از طریق نظامهای چندگانه ایجاد و دردسترس قرار میگیرند. تلاش در خلق و ایجاد پیوندهای یکپارچه با و بین نظامها یا تلاش در جمع آوری آن داراییها در یک نظام مرکزی واحد یک مواجهه پر چالش میباشد که با ساختن یک انبار دادههای سازمان قابل مقایسه است. روش یکباری، که در آن سازمانها تلاش می کنند تمام قطعات فنی را در یک کار واحد کنار هم قرار دهند، باید به نفع پروژههای افزایش یابنده تدریجی، قابل مدیریت و کوچک کنار برود.
- ابهام مدیریت رده بالا: مدیریت سطح بالا همواره اصل مدیریت دانش را تأیید و به صورت لفظی مفهوم سازمان دانش مدار را مورد تمکین قرار میدهد. نتیجه منافع مدیریت دانش اگر با دقت ارائه شود بسیار جذاب خواهد بود. ولی مدیریت همیشه مطمئن نیست که میخواهد کارکنان خود را با دانش توانمند سازد. در سازمانها سلسله مراتبی که در آن مدیریت سطح بالا همواره منبع نهایی همه دانش سازمان و شرکت بوده است، مدیریت دانش یک عمل انقلابی به شمار میرود و بنابراین بسیار خطرآفرین خواهد بود. درچنین صورتی، پایبندی مدیریت محتملاً متزلزل شده، نتیجتاً دچار رکود میشود.
- مقاومت مدیریت میانی: توانمندسازی کارکنان بدون استثناء مدیریت میانی را تهدید می کند. قرار دادن دانش در دستان کارکنان و دادن اقتدار به آن ها جهت تصمیم گیری و اقدام به طور مستقل براساس آن دانش و به دست آوردن شهرت و شناسایی و پاداش جهت موفقیت و ساخت و ایجاد داراییهای دانش برای مدیران میانی کلاسیک خیلی خوشایند و آرام بخش نخواهند بود.
- مقاومت کارکنان: کارکنان هم ممکن است نسبت به مدیریت دانش خیلی از خود اشتیاق نشان ندهند. مدیریت دانش موجب تغییر می شود و خطر روشهای جدید و انواع جدیدی از مسئولیت را افزایش می دهد. اگرچه دانشها جذاب هستند ولی خطرها و مسئولیتها ممکن است دل سردکننده باشند.
- نبود روحیه همکاری مشترک: سازمانها درخلال دهه گذشته به علت کوچک سازی، تأمین منابع انسانی از خارج سازمان و تجدید ساختار هرگونه همبستگی و عهد و میثاق بین کارگران و بین آن سازمان را به حداقل کاهش داده اند. مدیریت دانش مستلزم میزانی از همکاری و تمایل به همکاری مشارکتی در سازمانهایی است که کارمندان آن ها فکر می کنند که در نهایت باید به تنهایی از خود دفاع کنند (رادینگ، ۱۳۸۳).
۲-۲-۷- مفهوم مدیریت دانش، فرآیندها و مزایای آن
۲-۲-۷-۱- تعاریفی از مدیریت دانش
در طول مدت زمان کوتاهی که از تولد مدیریت دانش میگذرد تعاریف متعددی برای توصیف این علم ارائه شده است که به برخی از آن ها اشاره می کنیم:
- به نظر جونز،مدیریت دانش یک رویکرد سیستماتیک یکپارچه جهت شناسایی، مدیریت و تسهیم تمام دارایی های اطلاعاتی سازمان است که شامل بانک های اطلاعاتی، مدارک، سیاست ها و رویه ها می باشد(jonz,2003).
- مدیریت دانش عبارت است از «توانایی اداره کردن دانش مورد نیاز و ضروری سازمانها» (Spekr,1997).
- داونپورت و پروساک در سال ۱۹۹۸ مدیریت دانش را بدین گونه تعریف میکنند: مدیریت دانش عبارتند از تلاش برای کشف گنج نهفته در ذهن افراد و تبدیل این گنج پنهان به دارایی سازمان بهطوری که مجموعه وسیعی از افرادی که در تصمیمگیریهای سازمان دخیل هستند، بتوانند از آن استفاده کنند (صیف و کرمی، ۱۳۸۳، ۲۱).
- مدیریت دانش عبارت است از «کسب نظاممند دانش، اشتراک، خلق و کاربرد دانش به منظور افزایش ارزش سازمان» (Balcombe,1999,1o).
- مدیریت دانش عبارت است از «تشخیص موثر، آفرینش، توسعه، حل، استفاده، ذخیره و اشتراک دانش به منظور ایجاد رویکردی جهت تبدیل دانش ضمنی به دانش صریح» (shan hong,2000,13).
- مدیریت دانش یعنی «مدیریت سازمان به طرف نوآوری مستمر براساس دانش سازمانی که عبارت از پشتیبانی ساختار سازمان، تسهیل، استفاده از تکنولوژی با تأکید به کار جمعی و انتشار دانش» (gambl,2000,16).
- مدیریت دانش عبارت است از «مدیریت کردن تجدیدنظر مداوم در رابطه با دانشهایی که به طرف سازمان در جریان است، تا بدین صورت دانش مورد نیاز با کار و حرفه کارکنان دراختیار آن ها قرار گیرد» (Bertels,2002,20).
- مدیریت دانش «نظارت و مدیریتی است آشکار بر دانش سازمانی به منظور رسیدن به اهداف مهم و ضروری آن سازمان» (Choy,2005,10).
در یک جمعبندی کلی از تعاریف مدیریت دانش، مدیریت دانش را میتوان بدین گونه تعریف کرد: «مدیریت دانش عبارت است از اعمال مدیریت و زمینه سازی برای تبدیل دانش ضمنی به دانش صریح در داخل یک سازمان از طریق گردآوری، به اشتراک گذاری و استفاده از دانش به عنوان یک سرمایه سازمانی در راستای دستیابی به اهداف سازمان».
۲-۲-۷-۲- رشد و توسعه مدیریت دانش
رشد و توسعه مدیریت دانش از دو جابجایی بنیادین حاصل میشود:
۲-۲-۷-۲-۱- کوچک سازی
طی دهه هشتادکوچک سازی، استراتژی محبوب کاهش بالاسری و افزایش سود بود. استراتژی کوچکسازی منجر به از دست رفتن دانش مهم سازمانی شد، زیرا کارکنان با ترک کار، بازنشستگی دانشی را با خود میبرند که طی سالها در آن ها تجمیع شده بود (ابیلی و موفقی، ۱۳۸۲). با گذشت زمان، سازمانها متوجه شدند که آن ها اطلاعات و تجربه با ارزش را از دست داده اند و اینک مصمم اند خود را از تکرار این اشتباه، مصون بدارند.
این امر مدیریت را واداشت در تلاشی برای حفظ و نگهداری کارکنان دانش برای سود آینده شرکت استراتژی «مدیریت دانش» را اتخاذ کنند. سازمانها اینک سعی میکنند با به کارگیری تکنولوژی و سیستمها، دانش انباشته در ذهن کارکنان خود را به دست آورند، تا بتوان آن را به آسانی با دیگران در درون سازمان تسهیم کنند. دانش ذخیره شده در سیستم تبدیل به یک منبع قابل استفاده مجدد میشود که میتواند ثروت مزیت رقابتی را که شامل ظرفیتهای ثابت سازمانی، بازدههای تسهیل کننده و هزینههای پایین تر است را فراهم کند.
۲-۲-۷-۲-۲- توسعه تکنولوژی
توسعه تکنولوژی علاقه به «مدیریت دانش» را به واسطه دو منبع افزایش داده است. رشد انفجاری منابع اطلاعاتی مانند اینترنت و روند شتابان تغییر تکنولوژی اطلاعات، بر حیات فرد و سازمان تأثیرگذاشته است.
«مدیریت دانش» تلاشی برای تطبیق با انفجار اطلاعات و سرمایهگذاری بر دانش روزافزون در محل کار است. توسعه تکنولوژی تسهیم جهانی اطلاعات را در سرتاسر قارهها ممکن میسازد و میتواند به عنوان ابزاری در درون سازمان برای بکارگیری کارآمدتر دانش خدمت کند. بدست آوردن و گردآوری دانش و تجربه جمعی در پایگاههای اطلاعاتی می تواند به سازمانها کمک کند «بدانند واقعاً چه می دانند» و سپس این دانش را به صورت سیستماتیک منظم مورد بهره برداری قرار دهد (مجدم، ۱۳۷۹).
۲-۲-۷-۳- فرآیندهای مدیریت دانش
بوسیلیر و شیرر (۲۰۰۲) عنوان میکنند که مدیریت دانش دارای شش فرایند اساسی است که شامل:
- شناسایی دانش ۲٫ تحصیل دانش ۳٫ خلق دانش ۴٫ ذخیره سازی و سازماندهی دانش ۵٫ تسهیمشدن ۶٫ استفاده و بکارگیری دانش میباشد.
اما آن ها تأکید میکنند که قبل از پرداختن به فرایند مدیریت دانش در موسسات و سازمانها ابتدا باید نیاز به دانش مورد شناسایی قرار گیرد و مشخص شود کدام حوزه یا بخش سازمان نیاز به دانش جدید دارد.
۲-۲-۷-۳-۱- شناسایی نیاز به دانش
دانش پیش از این که بتواند خلق شده یا به اشتراک گذارده شود، نیاز به آن باید مورد شناسایی قرار گیرد. همچنین خواستهها و نیازهای مورد توقع از آن باید معین شود تا به یافتن دانش صحیح به هنگام تولیدآن منجرگردد نیاز به دانش هنگامی خودنمایی میکند که فعالیتی دریک زمینه جدید شروع می شود.
برای مثال به هنگام به کاربردن ابزار، تکنیک یا یک فنآوری جدید. احتمالهای مختلفی برای منجر شدن به شناسایی به دانش ممکن است وجود داشته باشد.
- یک تحلیل از فرآیندهای درحالت فعالیت می تواند کمبودها را بشناسد که منجر به نیاز به دانش اضافی میگردد.
- به هنگام آغاز یک فعالیت جدید این سؤال باید پرسیده شود که آیا دانش موجود میتواند در عملی کردن آن فعالیت کمک کند.
- شروع کار در زمینههای کاری جدید.
- تغییرات در محیط، مثلاً نسخههای جدید یک زبان برنامه نویسی.
- تحلیل پروژه (تحلیل ارزیابیها، درسهای آموخته شده) میتواند به شناسایی دانش مورد نیاز برای حل برخی مسائل خاص در طول پروژه منجر گردد (جهانیان، ۱۳۸۲).
۲-۲-۷-۳-۲- شناسایی دانش
رئیس مدیریت بازرگانی اروپا در سال ۱۹۹۷ داراییهای سازمان (دانش سازمان) را بهنحوی سودمند طبقهبندی کرد. این طبقه بندی به شرح زیر است:
فرد: کارگر دانش واحد اصلی ایجاد، ذخیره و استفاده از دانش در سازمان است.
گروه: شبکهها، همرسمی و هم غیررسمی، از نظر دانش سرمایه مهمیاند که معمولاً غیرعینی هستند. گروههای متشکل ازکارکنانیکه دارای تجربیات مشترک اند، معمولاً مجموعه متزایدی از دانش را بهوجود میآورند.
سازمان: کل سازمان میتواند بهصورت نهادی نگریسته شودکه نتایج مجموعهای از دانش را نتیجه میبخشد.
ارتباطهای دانش: هر سازمانی ارتباطهایی با مؤسسات دیگر (مانند تأمینکنندگان و مشتریان) برقرار میکند تا دانش را مبادله کند.
شناسایی سرمایههای مربوط به هریک از سطوح دانش کار مشکلی است تخصصهای فردی به متخصصان یا مدیران ارشد محدود نمی شود. تمایز قائل شدن میان ذخایر واقعی دانش اشخاص مختلف یا دسترسی به دانشهای دیگر کار دشواری است، اما برای کسب و کارهایی که می خواهند در گردونه رقابت باقی بمانند، تشخیص و شناسایی دانش موردنیاز برای پشتیبانی استراتژیهای رقابتی ضروری است. تشخیص دانش، تلاش ساخت یافته برای تعیین خلاءها و نواقص دانش یک شرکت است. هرچه این فاصله بزرگ تر باشد، دستیابی به اهداف استراتژیهای مشترک دشوارتر می شود (جعفری و کلانتر، ۱۳۸۲). یک راه برای شناسایی دانشی که باید دراختیارگرفته شده و کسب گردد (دانشی که در ذهن افراد متخصص سازمان وجود دارد) انجام ممیزی دانش است، به کمک انجام یک ممیزی، انواع دانش موردنیاز، منابع، نقاط ضعف و قوت، جریانهای دانش و … که جهت توسعه و ایجاد یک استراتژی دانش برای سازمان موردنیاز هستند، آشکار می شود. برای مثال، میتوان به طرح چند سؤال ساده برای کارکنان سازمان، حوزههای کلیدی دانش را که درخطر از دست رفتن هستند شناسایی کرد. همچنین میتوان تعیین کرد که چه دانشی و از چه کسی باید اخذ گردد. نمونههایی از سؤالها عبارتند از:
با توجه به بازنشسته شدن و یا انتقال کارکنان طی دو، سه سال آینده و عدم وجود کارکنان جایگزین کدام حوزه دانش در خطر از دست رفتن است. چه کسی در این زمینه دارای تخصص است؟ (نوروزیان، ۱۳۸۴).
۲-۲-۷-۳-۳- تحصیل دانش
به فعالیتهایی اطلاق میشودکه موجب از بین رفتن فاصله تشخیص داده شده و در مرحله قبل میشود. این دانش میتواند از افراد گروهها، یا منابع درون و برون سازمانی تحصیل شود (Morrow,2001).
روابط با رقبا، ارباب رجوعان، حمایتکنندگان، شرکاء باعث ارائه دانش میشود (رمضانی، ۱۳۸۳).
خرید دانش از افراد یا سازمانها، بهعنوان مستقیمترین وسیله کسب و تحصیل دانش است. راههای دیگر بهدست آوردن دانش همکاری و مشارکت با دیگر سازمانها است تا از این طریق سازمانها از قوه ابتکار یکدیگر استفاده کرده و دانش خود را توسعه دهند (خواجه نوری، ۱۳۸۴).
۲-۲-۷-۳-۴- خلق دانش
ایدههای مختلفی درمورد چگونگی خلق دانش وجود دارد. برخی معتقدند دانش در ذهن افراد تولید میشود. از طرفی برخی معتقدند تنها گروهها و نه افراد میتوانند به خلق دانش نائل شوند. هدایت این فرایند با وا داشتن افراد به سر وکار داشتن با موضوعات خاص اگرچه سخت است ولی ممکن است بهنظر میرسد (alic,2001).
خلق دانش جدید از فرآیندهای متوالی زیر حاصل می شود:
الف) شناسایی ایدههای نو: ایدههای نو، خلاقیتها و نوآوریها معمولاً از کارهای روزمره سرچشمه میگیرد. آن ها باید مورد شناسایی قرارگیرد تا هرچه بیشتر توسعه داده شوند.
ب) ارزیابی ایدههای نو: هرگونه ایده نو باید به دقت ارزیابی گردد، چراکه ممکن است ارزش و قدرت آن واضح نباشد. سدکردن ایدهها بدون چنین نظام ارزیابی ممکن است به از دست رفتن فرصتهای بزرگی بیانجامد. اگر تصمیم بر ایده فردی گرفته می شود ارائه دلیل به او نشانه احترام به افراد خلاق و ایدههای آنهاست و هم آن فرد با نقایص و دلایل منطقی ایده خود آشنا می گردد.
ج) جمع آوری گزینهها: براساس جزئیات تعریف یک ایده یا خواستههای موردنظر از نوعی دانش، منابع داخل و خارج سازمان برای گزینههای مطلوب که می توانند استفاده شوند باید مورد جستجو قرار گیرد هرقدر گزینهها بیشتر باشد بهتر است.
ه) ارزیابی گزینهها: پس از این که گزینهها برای تغذیه به ایده جدید شناسایی شدند باید مورد بررسی قرار گیرند. غالباً برخی ازگزینههاکاملاً با خواستههای پروژه هماهنگی ندارند چنینگزینههایی برای پیداکردن قابلیت اعمال باید تغییر داده شوند. این عمل هزینه تولید بسته دانش را بالا میبرد. چنین هزینههایی برای هرگزینه باید ارزیابی شوند.
و) انتخاب گزینه یا گزینهها: خواستههایی که از تعیین نیازها یا ارزیابی ایدههای نو حاصل می شود با اطلاعات حاصل از ارزیابی گزینهها مقایسه می شود سپس انتخاب گزینهها صورت می گیرد.