۲-۲-۱- مفهوم دانش و انواع آن
مفهوم مدیریت دانش برای مدتهای مدیدی به صورت علمی اما غیررسمی مورد استفاده واقع شده است. فقدان یک توافق عمومی در ارائه تعریف مشخص از این مفهوم، به ایجاد آشفتگی و اغتشاش منجر شده است. بنابراین، به منظور درک بهتر مفهوم مدیریت دانش باید ابتدا به بررسی مفاهیم داده، اطلاعات، دانش و ارتباط میان آن ها بپردازیم .
عبارتهای اطلاعات و داده، اغلب بهجای عبارت دانش به کار برده میشوند.
اما در واقع آن ها مفاهیم متفاوتی دارند و درک تفاوت آن ها برای انجام یک کار دانش محور بسیار حیاتی و مهم است.
۲-۲-۱-۱- داده[۱]
داده یک واقعیت از یک موقعیت و یا یک مورد از یک زمینه خاص بدون ارتباط با دیگر چیزهاست. دادهها منعکس کننده تعاملات و مبادلات کامل و واحد و منسجمی هستند که تحت عنوان جزء ناچیز از آن ها یاد میشود. این اجزاء در پایگاههای داده، ذخیره و مدیریت میشود (نوروزیان، ۱۳۸۴). در حقیقت دادهها حقایق و واقعیتهای خام هستند، که به خودی خود معنایی ندارند (مختاری و یمین فیروزه، ۱۳۸۳). پیتر دراکر عنوان میکند که اطلاعات یعنی دادههای مرتبط و هدفدار به بیانی دیگر از نظر او دادهها به تنهایی مربوط و هدفدار نیستند (داونپورت و پروساک، ۱۳۷۹). دادهها دارای اهمیت هستند به خاطر این که شرط لازم و ضروری برای خلق اطلاعات محسوب می شوند (Awad & Ghaziri,2004) .
۲-۲-۱-۲- اطلاعات[۲]
اطلاعات از قرار گرفتن دادهها در یک زمینه یا محیط خاص ایجاد می شود. با افزودن ارزش به دادهها، در واقع آن ها را به اطلاعات تبدیل می کنیم .ویژگی اطلاعات آن است که میتوان آن را بهصورت مستندات مکتوب یا فایلهای موجود در پایگاه دادهها نگهداری کرد: مثلاً نوشتن هزینه هر دانشآموز در یک دبیرستان و در یک سال تحصیلی خاص به عنوان اطلاعات محسوب می شود (جعفری مقدم،۱۳۷۲، ۸). اضافه کردن زمینه و تفسیر به دادهها و ارتباط آن ها با یکدیگر، موجب شکل گیری اطلاعات می شود. اطلاعات دادههای ترکیبی و مرتبط همراه با زمینه و تفسیر آن است. ارتباط دادهها ممکن است بیان کننده اطلاعات باشد. ممکن است صرفاً ارتباط دادهها به اطلاعات منجر نگردد مگر این که موجب درک مفهوم آن ها باشد. اطلاعات در حقیقت دادههای خلاصه شده را در بر می گیرد که گروه بندی، ذخیره، پالایش، سازماندهی و تحلیل شده اند تا بتوانند زمینه را روشن سازند، می توان با بررسی اطلاعات به اتخاذ تصمیمات پرداخت (نوروزیان، ۱۳۸۴).
اگر بخواهیم معنی واژه مورد بحث را دقیقتر و سختگیرانهتر روشن کنیم، باید بگوییم تنها گیرنده میتواند مشخص کند که دریافتهای وی واقعاً اطلاعات بوده و او را تحت تأثیر قرار داده است به این ترتیب، ماهیت اطلاعات انتقالی به گیرنده، بیش از آن که به فرستنده مربوط باشد از سوی دریافتکننده آن تعیین میشود (داونپورت و پروساک، ۱۳۷۹، ۱۰۹).
۲-۲-۱-۳- دانش[۳]
دانش عبارت است از افکار و پندارها، فهم و درسهای آموخته شده در طول زمان. دانش فهمیده میشود و فرد آن را از طریق تجربه، استدلال، بصیرت، یادگیری، خواندن و شنیدن به دست می آورد.
هنگامی که دیگران دانش خود را با افراد سهیم می کنند، دانش گسترش می یابد و هنگامی که دانش فرد با دانش دیگران ترکیب می شود، دانش جدیدی به وجود می آید. دانش ماهیتی فردی دارد، زیرا با ارزشها و باورهای افراد و ادراک آن ها از جهان و دیگران، در ارتباط متقابل قرار دارد. به علاوه، دانش در بافت و زمینه روابط بین فردی ظاهر می شود. دانش غنی تر و معنادارتر از اطلاعات است (دی بات، ۱۳۸۳،۷۸).
وقتی که اطلاعات تحلیل، پردازش و وارد متن میشود تبدیل به دانش میشود (ال میلر و موریس،۱۳۸۳). دانش مخلوط سیالی است از تجربیات، ارزشها، اطلاعات و نگرشهای نظام یافته است که چارچوبی برای ارزشیابی و بهرهگیری از تجربیات و اطلاعات جدید به دست میدهد. دانش در ذهن دانشور به وجود میآید و به کار میرود (Ladd & waed,2002). این تعریف، از اول مشخص میکند که دانش، ساده و روشن نیست، مخلوطی از چند عامل متفاوت است، سیالی است که در عینحال ساختهای مشخصی دارد و درنهایت این که ابهامی و شهودی است و بههمین علت بهراحتی نمیتوان آن را در قالب کلمات گنجاند و بهصورت تعریفی منطقی عرضه کرد (امانتی، ۱۳۸۱ ، ۲).
۲-۲-۱-۴- معرفت[۴]
وقتی که دانش برای تصمیم گیری و بهبود تصمیمات، فرآیندها و بهره وری یا سودآوری به کار گرفته می شود تبدیل به معرفت (خرد) می شود. کسب معرفت نیاز به افرادی دارد که توانایی و تمایل به جذب اطلاعات و ارزیابی اطلاعات را داشته باشند و با رجوع به آن اطلاعات بتوانند تصمیم بگیرند که آیا می توانند از آن برای مسأله یا موقعیتی خاص استفاده کنند یا خیر و درک کنند که چرا چنین تصمیمی گرفته اند. برای خردمند بودن، افراد نه تنها باید دانش کسب کنند بلکه باید فهم کاملی از اصول حاکم بر آن دانش نیز داشته باشند (ال میلر و موریس، ۱۳۸۳). آخرین مرحله، حرکت از دانش به معرفت و کمال است. معرفت (خرد) همان کاربرد دانش است (نوروزیان، ۱۳۸۴). تبدیل داده به اطلاعات و سپس به دانش محور اصلی مدیریت دانش محسوب می شود (Klimasauskiene, 2003).
داده |
اطلاعات |
دانش |
تبدیل کردن، چکیده کردن و گسترش دادن اطلاعات |
پردازش، پالایش و سازماندهی دادهها |
شکل (۲-۲): تبدیل داده به دانش( رادینگ،۱۳۸۳،۲۰)
۲-۲-۲- هرم دانش
باتوجه به تعاریف و مفاهیم دادهها، اطلاعات، دانش و معرفت میتوان هرم دانش را ترسیم کرد. دادهها در پایین ترین سطح و معرفت در رأس هرم قرار دارد (Allen,1999).
شکل (۲-۳): هرم دانش(Allen,1999)
۲-۲-۳- انواع دانش
پژوهشهای انجام گرفته در خصوص دانش سازمانی بر اهمیت انواع متفاوت دانش تأکید دارد. مشهورترین دستهبندی در این زمینه، تقسیم دانش به دو بخش دانش صریح[۵] و ضمنی است. اهمیت دانش ضمنی[۶] را اولین بار پولانی[۷] در سال ۱۹۶۶ مورد توجه و تأکید قرار داد.
این دانش اساساً از طریق تجربه و یادگیری عملی کسب میگردد و از حالت کدگذاری برخوردار نیست و ممکن است از طریق گویش (تدریس) نیز از قابلیت برقراری ارتباط برخوردار نباشد و یا این بهسختی امکان پذیر باشد. به عبارت دیگر این دانش، دانش نانوشته سازمان است که بیان گر میزان تجربه و مهارت کارکنان است. در این زمینه ساده ترین، مهم ترین و زیباترین تعریف را خود پولانی ارائه داده است وی در این خصوص می گوید:
«بیشتر از آنچه میتوانیم بیان کنیم، می دانیم» با وجود این، دراکر تنها راه یادگیری دانش ضمنی را تجربه و شاگردی می داند و معتقد است در برخی مواقع این دانش به سختی قابل اکتساب است.
از سوی دیگر ممکن است مالکیت این دانش حالت انفرادی داشته و یا در سرتاسر سازمان گسترده باشد. فرهنگ سازمانی نمونه ای از دانش ضمنی منتشر شده در سرتاسر سازمان است و میزان دریافت یک شخص از فرهنگ سازمانی نیز مثالی از انتقال دانش ضمنی از گروه به فرد است. انتقال دانش ضمنی به دیگران ازطریق طوفان مغزی (جلسات طوفان مغزی) صورت می گیرد (پائولو، ۱۳۸۲).
دانش ضمنی جزء جدایی ناپذیری تفکر ماست. از این رو عمیقاً در نحوه کار ما تجلی پیدا میکند. اگر ما از کسی در مورد نحوه کارش سؤال کنیم صرفنظر از نوع کاری که ممکن است در اداره، کارخانه و … انجام دهد توضیح او با وجود تلاشهای وی جهت ارائه اطلاعات درست، باز هم ناکافی خواهد بود، چرا که بخش مهمی از آن که همان دانش ضمنی است- ناگفته باقی خواهد ماند (ال میلر و موریس، ۱۳۸۳).
ارزشمندترین دارایی هر سازمانی دانش نهفته یا ضمنی آن سازمان است که در اذهان کارکنان و افراد دیگری نهفته است که به طور مرتب با سازمان تماس دارند (مک دونالد، ۱۳۸۱).
در نقطه مقابل دانش ضمنی، دانش صریح[۸] وجود داردکه دارای قابلیت کدگذاری و بیان از طریق گویش است. از این رو این نوع دانش از سهولت زیادی نسبت به برقراری ارتباط ازطریق گویش برخوردار است. دانش صریح دانشی استکه میتواند مکتوب شود و در پایگاههای اطلاعاتی نگهداری و بایگانی شوند (vilson,2002). دانش صریح مشخص میکندکه امور چگونه باید انجام گرفته و پیش رود (Gao,2005).
شکل (۲-۴): تفاوت دانش ضمنی و دانش آشکار (جعفری مقدم، ۱۳۷۲،۱۲)
در سازمانها دانش ضمنی (پنهان) و دانش صریح (آشکار) به عنوان دانش غیررسمی و دانش رسمی شناخته شده است. دستاوردهای کارکنان دانشی[۹] که به صورت گزارشها، اوراق، طرحها، برنامهها، یادداشتها و … ایجاد و نگهداری می شود، دانش رسمی سازمان را تشکیل می دهد. سازمانهای دانشی، به آسانی و به صورت مرتب، دانش رسمی را گردآوری و نگهداری می کنند. نوع دیگر دانش سازمانی است که در فرایند ایجاد نتایج رسمی نقش دارد و در واقع، زمینه ساز و زیربنای دانش رسمی سازمان است.
این نوع دانش در قالب ایدهها، واقعیتها، مفروضات، پرسشها، تصمیمها، حدس و گمانها، داستانها و دیدگاهها عینیت می یابد. این دانش فرایند مدار را دانش غیر رسمی سازمان می نامند.
سازمانها دارایی ارزشمندی را در قالب دانش غیر رسمی خود دارند که در میان کارکنان دانش آنهارایج است، اما این دارایی معمولاً تنها در حافظه جمعی افراد سازمان زنده است و لذا به نحوی ضعیف و ناکارآمد حفاظت و مدیریت می شود. اغلب صاحبنظران طبقه بندی دانش سازمانی به دانش رسمی و غیررسمی را پذیرفته اند. این صاحب نظران تفاوتهایی را در دانش رسمی و دانش غیررسمی مبذول داشته اند که در جدول(۲-۱) مشخص شده است (کونکلین،۱۳۸۱، ۴)
جدول (۲-۱): مقایسه دانش رسمی و غیررسمی سازمان با توجه به مشخصات و ویژگیهای آن (کونکلین،۱۳۸۳،۸۵)
دانش رسمی سازمان ماهیت و محتوای اطلاعات دانش |
دانش غیررسمی سازمان ماهیت و محتوای اطلاعات و دانش |
جملات بایدی و الزامات قانونی سازمان جملات شرطی (برنامه ها و اقدامات آتی با مفروضات خاص جملات خبری (ذکرتصمیمات، اقدامات و فعالیتهای انجام شده- از جمله انواع گزارش های عملکرد و خلاصه مذاکرات جلسات) جدول ها و فهرستهای عددی ( انواع گزارش های مالی و…) روش تهیه و تنظیم : براساس قوانین و مقررات ، باتوجه به شرح وظایف تهیه کننده یا دستور مافوق هدف : ثبت و نگهداری اطلاعات ضروری برای نیازهای آتی
|
مفروضات، استنباطها، استدلالها، ایدهها، دیدگاهها پرسشهای کلیدی درباره هر تصمیم و پیشفرضها و استدلالهای مربوط به آن انتظارات، حدس، گمانها و پیشبینیهای افراد واقعیتهای عینی و شرایط محیطی موثر بر هر تصمیم پیشینه تاریخی سازمان فرآیندی که سازمان از تأسیس تاکنون طی کرده است نحوه شکلگیری ایدههای جدید، تولیدات و خدمات نوین یافتههای تجربی مدیرعامل، مدیران وکارشناسان در فرایند کسب تجربه و رشد سازمان (ثبت روشهای موثر فردی و سازمانی در برخورد با کارکنان، سازمان، واحدهای رقیب، سایر عوامل تأثیرگذار محیط و … روش تهیه و تنظیم: براساس استراتژیهای مدیریت دانش در سازمان، ازطریق مصاحبههای عمیق با تصمیم گیرندگان انجام مورد پژوهشی و سایر روشهای ثبت و تحقیق مناسب هدف: ثبت و نگهداری دانش سازمانی به منظور ارزیابی، توسعه و ترویج آن در سازمان |
از دو نوع دانش مورد بحث، دانش ضمنی از اهمیت بیشتری برخوردار است. برای نمونه، اگر اطلاعات معینی نمایانگر دانش آشکار باشد نحوه درک آن اطلاعات و بهکارگیری آن بستگی به دانش ضمنی دارد. بنا به گفته اسویبی، هر نوع دانش یا ضمنی است یا ریشه در دانش ضمنی دارد (رادینگ، ۱۳۸۳،۱۷).
در دنیای تعلیم و تربیت، دانش اغلب به صورت رسمی و محض وجود دارد. چنانچه دانش را به قطعه یخی شناور تشبیه کنیم، یک چنین دانشی فقط قسمت روی سطح آب آن قطعه را توصیف می کند زیرا که اشاره به جنبههای قابل رؤیت و رسمی دانش دارد و دانش را فقط با سطح آگاهی ذهن مرتبط میسازد. این فقط آن قسمت از گیاه استکه بیرون از خاک قرار دارد. تشکلهای فردی و اجتماعی، همچنین مقدار زیادی دانش غیررسمی و پنهان تولید مینمایند که بهعنوان عملکردها و واقعیات انعطاف پذیر، دانش ضمنی محسوب می شوند که عمیقاً با تجربیات، جمع آوری شده و در هم تنیده اند و در نتیجه اندیشه و عمل در جسم و روح ما جای گرفته اند. پی بردن به دانش پنهان از آن جایی که با سطح نیمه آگاه سیستم دانش مرتبط می باشد بسیار دشوار است. این، آن قسمت از یخ شناور است که زیر سطح آب قرارگرفته است. در حقیقت ریشه گیاه محسوب می شود (متقی، ۱۳۸۴).
همان طورکه در شکل(۲-۵) مشاهده میشود دانش آشکار فقط ۱۰ %نمودار را اشغال کرده است. در صورتیکه دانش پنهان ۹۰ %نمودار را اشغال نموده است.
شکل (۲-۵) :تعیین درصد دانش آشکار و دانش پنهان(Cortada,1998) |
۲-۲-۴- سبک های ایجاد و تبدیل دانش
اهمیت تمایز ضمنی و صریح برای مدیریت دانش در مطالعه نوناکا و تاکوچی در سال ۱۹۹۵ در کتاب خلق کننده دانش[۱۰] مورد تاکید قرار گرفت. آنها فرض کردند که دانش از طریق تعامل بین دانش ضمنی و صریح ایجاد می شود و چهار نوع تبدیل د انش را ارائه نمودند:
- از ضمنی به ضمنی(اجتماعی سازی[۱۱])
- از ضمنی به صریح( بیرونی سازی[۱۲])
- از صریح به صریح( ترکیب[۱۳])
- از صریح به ضمنی(درونی سازی[۱۴])
از زمانی که کتاب مذکور منتشر شد، با تمایز بین دانش صریح و ضمنی و این ایده که مدیریت دانش متمرکز بر تبدیل این چهار حالت به یک نوع مدل مارپیچی با فرایند رو به بالاست، به بسیاری از برنامه های مدیریت دانش سازمان ها جهت داده شد(fairston,2003).
چهار نوع تبدیل دانش در شکل(۲-۶) آورده شده است. در این شکل، ذهنی به مثابه ضمنی بودن و عینی به معنای صریح بودن می باشد.
شکل(۲-۶): مدل تبدیل دانش برگرفته از نوناکا و تاکوچی(کاوه و آنالویی،۱۳۸۵)
۲-۲-۴-۱- جامعه پذیری از دانش ضمنی به دانش ضمنی
گاهی افرادیکه از نظر هنجارهای اجتماعی همدیگر را قبول دارند، دانش ضمنی پنهان خود را به صورت مستقیم با یکدیگر در میان می گذارند.
اینکارها معمولاًدرکارگاهها، سمینارها، کنفرانسها حتی درخلال تعامل بینکارکنان در زمانهای استراحت حاصل میشود. تبدیل دانش ضمنی به دانش ضمنی ازطریق مشارکت در تجربیات و تمرینات و تقلید نیز به وجود می آید (دوستار و کریمی،۱۳۸۱،۲۹).
۲-۲-۴-۲- بیرونی سازی از دانش ضمنی به دانش صریح
یکی از چالشهای اساسی مدیریت دانش تبدیل هرچه بیشتر و بهتر دانش ضمنی به دانش صریح است. تبدیل دانش[۱۵] به مسأله جذب دانش ضمنی به درون پایگاه دانش سازمانی میپردازد که در آنجا میتوان آن را تحت مدیریت و مشارکت قرار داد. در غیر این صورت، این دانش کاملاً شخصی باقی می ماند و انتقال آن بسیار دشوارخواهد بود. بدون ساز وکاری جهت تسخیر و تبدیل این دانش ضمنی به دانش ملموس و مشخص (دانش صریح)، قسمت اعظمی از سرمایه دانش سازمانی هر روز بدون مصرف باقی می ماند (رادینگ، ۱۳۸۳).
تبدیل دانش ضمنی به دانش صریح ازطریق بیان کردن و اظهار داشتن دانش ضمنی، تبدیل آن به دانش صریح یعنی به صورت مکتوب و مستند در آوردن ایجاد میشود. مثلاً مدیر شرکتی براساس تجربیات چندساله خود روش جدیدی را برای مدیریتیکردن شرکت تدوین کند. این مرحله با نام تسخیر دانش نیز شناخته شده است (Geyer,2001).
۲-۲-۴-۳- انتشارسازی[۱۶] یا ترکیب از دانش صریح به دانش صریح
تبدیل دانش صریح به دانش صریح از طریق افرادی که دارندگان دانش هستند، در دانش یکدیگر سهیم می شوند و دانش خود را با یکدیگر مبادله می کنند صورت می گیرد.
ازطریقانتشارسازی، دانش میتواند در تمامی سازمان بهکار گرفته شود، کارکنان با در اختیار گرفتن چند گزارش مکتوب و ترکیب آن گزارشات با یکدیگر به یک دانش جدید دست می یابد که به آن ترکیب دانش می گویند(دوستار و کریمی،۱۳۸۱،۲).
۲-۲-۴-۴- درونی سازی از دانش صریح به دانش ضمنی
تبدیل دانش صریح به دانش ضمنی کارکنان را قادر میسازد دانش را در پاسخ و رفتار خود بهگونهای ادغام کنند که در مواجهه با موقعیت یا مشکلی که کاربرد دانش لازم است بتوانند آن را به کار ببرند.
درونی سازی یعنی فرایند کسب دانش از منبعی صریح، بدین معنی که شخص میتواند تجربه خواندن گزارش کارگاه را با تجربههای پیشین ترکیب کند (آذری،۱۳۸۰،۴۷).
۲-۲-۵- شکاف دانش
یکی از چالشهای اساسی سازمانها در خصوص مدیریت دانش تفاوت میزان دانش سازمانی موجود با یاد شده است. این موضوع، به ویژه «شکاف دانش[۱۷]» دانش مورد نیاز است که از آن تحت عنوان زمانی که سازمان اقدام به تولید کالا، خدمت و یا فرآیندی نوین میکند، بیش از پیش نمایان میگردد. این امر با توجه به ارتباط تنگاتنگ فرآیندهای نوآوری و دانش، از اهمیت و جایگاه خاصی برخوردار است.
در تعیین شکاف دانش، ابتدا حوزه دانش سازمانی به دو بخش دانش موجود [۱۸]و دانش مطلوب[۱۹] تقسیم و از مقایسه آن دو شکاف دانش معلوم می گردد. بدیهی است که باید پس از آن با اتخاذ رویهای مناسب به حذف شکاف مزبور مبادرت گردد. پائولو به منظور تبیین شکاف دانش در یک گروه پروژه، الگویی را پیشنهاد داده است، آن دو دانش مطلوب و موجود را از لحاظ دو عامل چگونگی انتشار و میزان کدگذاری دسته بندی کرده اند. از حیث عامل انتشار، الگو دارای دو بخش است: نخستین بخش، به آن نوع دانش مورد نیاز پروژه بر میگردد که آن دانش در اختیار گروه پروژه قرار دارد و بخش دوم به نوعی دانش مورد نیاز پروژه مربوط می شود که در اختیار گروه پروژه قرار ندارد.
این دو بخش از حیث مکان انتشار دانش نسبت به سازمان به ترتیب درونی و بیرونی محسوب میشدند، صددرصد دانش موجود در قالب چهار جزء (P1 تا P6) و صددرصد دانش مطلوب در قالب چهار جزء (T1 تا T4) است که در شکل(۲-۷) نمایش داده شده است.
شرح نقاط واقع بر نمودار به صورت زیر است:
- (P1,T1): دانش، دانش صریح در سرتاسر این دانش کدگذاری شده است و از این رو به آسانی قابل انتشار است و در اختیار یک فرد و یا تیم کوچک قرار می گیرد.
- (P2,T2): مانند حالت قبل است. با این تفاوت که بنابه دلایلی انتشار دانش به آسانی در این مورد صورت نمی گیرد و با محدودیتهایی روبرو است.
- (P3,T3): دانش صریح که سرتاسر گروه پروژه منتشر شده است.
- (P4,T4): دانش ضمنی که در سرتاسر سازمان منتشر شده است، یعنی نه تنها اعضای گروه پروژه این نوع دانش را دراختیار دارند، بلکه سایر اعضای سازمان نیز آن را دراختیار دارند.
- P5: دانش صریح مورد نیاز گروه پروژه که در بیرون از مرزگروه پروژه است.
- P6: دانش ضمنی مورد نیاز گروه پروژه که در بیرون از مرزگروه پروژه قرار دارد.
- بدین ترتیب میتوان از الگوهای فوق در تعیین شکاف دانش استفاده کرد.
(p2,t2) |
(p3,t3) |
P5 |
(p1,t1) |
P6 |
(p4,t4) |
دانش صریح |
دانش |
ضمنی |
میزان کدگذاری |
داخلی |
مرز گروه پروژه |
بیرونی |
مکان انتشار |
شکل(۲-۷) : تعیین شکاف دانش ( پائولو، ۱۳۸۲،۴۶)
در زمینه حذف شکاف دانش، راه کارهای زیر توصیه گردیده است:
۲-۲-۵-۱- برون سازی
در این فرایند، بخشی از شکاف دانش سازمان، به کمک کسب دانش از بیرون مرزهای سازمان از بین میرود. در این جا، منابع بیرونی دانش ضمنی مدنظر است. از اینرو در این فرایند بر کدگذاری دانش ضمنی، بیرونی تأکید میگردد، به گونه ای که انتقال آن به دانش صریح را موجب شود.
۲-۲-۵-۲- ارتباط
این فرایند درخصوص تأمین دانش صریح تعریف می گردد و همان گونه که از نام آن برمی آید، به معنی کسب، این نوع دانش ازطریق ارتباطات است که این امر بخشی از موضوع مدیریت اطلاعات است (پائولو، ۱۳۸۲).
۲-۲-۵-۳- درونی سازی
فرد از دانش ضمنی خود به منظور بهینه سازی عملکرد خود استفاده می کند که به آن درونی سازی گفته می شود (دوستار و کریمی، ۱۳۸۱). این فرایند بر اکتساب دانش ازطریق «انجام دادن» دلالت دارد و در واقع ایجاد عادتها را در فرد فراهم می آورد که از آن تحت عنوان ماهیت ثانویه دانش نیز یاد می شود.
۲-۲-۵-۴- اجتماعی شدن
این فرایند دربرگیرنده برقراری ارتباطات درخصوص دانش ضمنی است، به گونه ای که موجبات افزایش آن را فراهم آورد. این امر معمولاً درکارگاهها، سمینارها، کارآموزی و همایشها روی می دهد (آذری، ۱۳۸۰).
۲-۲-۵-۵- مکان یابی و کسب دانش صریح بیرونی جدید برای گروه
همان گونه که از نام این فرایند مشخص می گردد در این فرایند، نخست موقعیت و یا جایگاه دانش صریح بیرونی که برای گروه جدید است، مشخص و سپس مقدمات دسترسی به آن فراهم می شود و سرانجام، مرحله کسب دانش صورت می گیرد.
۲-۲-۵-۶- مکان یابی و کسب دانش ضمنی بیرونی برای گروه
این فرایند همانند فرایند قبل است، با این تفاوت که در این فرایند ضمنی بیرونی کسب می گردد.
۲-۲-۵-۷- ایجاد دانش جدید برای گروه
در این فرایند دانش جدید اصلی تولید می گردد. این فرایند معمولاً ازطریق یک نفر یا یک گروه کوچک انجام می پذیرد. در این حالت دانش جدید در بدو امر ماهیت ضمنی خواهد داشت.
بدین ترتیب دانش جدید موردنیاز، یا در درون سازمان ایجاد می شود و یا این که از منابع بیرونی سازمان کسب می گردد. دانش جدید ممکن است به پایگاه دانش سازمان اضافه شود، یا تکمیل کننده آن باشد و یا جایگزین آن گردد. این وضعیتها به ترتیب تحت عناوین «حالت افزایشی» «حالت تکمیلی» و «حالت جایگزینی» نامگذاری شده اند. برای مثال دانش جدید یک کودک از یادگیری عمل ریاضی تقسیم برحسب اعشار نسبت به دانش فعلی او از تقسیم نسبت به اعداد صحیح، حالت افزایش دارد. دانش جدید یک نوجوان از علم حساب نسبت به دانش فعلی او از سیستم مبنای ده، حالت تکمیلی دارد، اما نسبت به دانش موجود سیستم مبنای ده، حالت جایگزینی دارد.
در حالت جایگزینی، دانش موجود به کلی کنارگذاشته می شود و دانش جدیدی جایگزین آن میگردد. این موضوع را نخستین بار بوم به عنوان فرایند یادگیری غیرپیوسته بیان کرده است، در سازمانها این امکان وجود دارد که پایگاه دانش سازمانی دچار دو نوع آسیب پذیری شود.
در حالت اول: اگر نسبت دانش ضمنی به کل دانش سازمانی کم باشد و دانش صریح موجود به کل دانش صریح موردنیاز زیاد باشد، توانمندی یادشده در معرض آسیبپذیری بیرونی[۲۰] قرار میگیرد. بدیهی است که در این وضعیت مقدار دانش صریح سازمان زیاد است. از سویی دیگر این نوع دانش درمقایسه با دانش ضمنی از قابلیت شناسایی و نسخهبرداری یا روگرفت بالایی برخوردار است، که این امر آسیبپذیری بیرونی سازمان را افزایش می دهد. چنانچه از جهت عامل درونی به این موضوع نگاه شود وضعیت ایمنی درونی[۲۱] برقرار است، زیرا اگر یک یا برخی از کارکنان سازمان را ترک کنند، دانش آنان برای سازمان از دست رفته نخواهد بود.
درحالت دوم: زمانی که نسبت دانش ضمنی به کل دانش سازمانی و هم چنین نسبت دانش صریح موجود به کل دانش صریح مورد نیاز زیاد باشد، عکس حالت فوق رخ می دهد، یعنی وضعیت ایمنی بیرونی[۲۲] برقرار می شود. چراکه شناسایی و نسخه برداری دانش ضمنی بسیار مشکل می گردد، اما درمقابل، آسیب پذیری درونی وجود دارد زیرا اگر یک یا برخی از کارکنان سازمان را ترک کنند، دانش آنان برای سازمان از دست رفته خواهد بود (پائولو، ۱۳۸۲).
[۱] Data
[۲] Information
[۳] Knowledge
[۴] Wisdom
[۵] Explicit Knowledge
[۶] Tacit knowledge
[۷] Polany
[۸] Explicit knowledge
[۹] Knowledge Workers
[۱۰] The Knowledge Creating Cmpany
[۱۱] socialization
[۱۲] externalization
[۱۳] combination
[۱۴] internalization
[۱۵] Knowledge Conversion
[۱۶] Dissemination
[۱۷] Knowledge Gap
[۱۸] Platform Knowledge
[۱۹] Target Knowledge
[۲۰] External Vulnerability