نارضایتی از بدن توصیف کننده ی آشفتگی در مولفه یا مولفه هایی از تن انگاره است. به عبارتی نارضایتی از بدن را می توان احساسی منفی وتحریف شده نسبت به ظاهر یا ناخشنودی از بدن یا اندازه وشکل آن در نظر گرفت که سبب نگرانی درباره ی تن انگاره وبه نوبه ی خود منجربه تاثیر سو بر سلامت جسمی و روانی فرد می شود(استریگل مور وفرانکو، ۱۹۹۴ به نقل ازلووراسکیرول،۲۰۰۷).
شکل جدی تر و به نسبت شدیدتر نارضایتی از بدن ونگرانی درباره ی آن آشفتگی تن انگاره است که سه جنبه ی اصلی دارد. این سه جنبه بنا به نظرپوکراجاک بولین و زیویک سروویک (۲۰۰۵) عبارتنداز:
۱- تحریف اندازه ی بدن (ناتوانی دربرآورد وتخمیین واقع بینانه ای از اندازه ی بدن خود)
۲- عدم رضایت از بدن (احساس ناخوشنودی درباره ی بدن خود یا قسمتهایی از آن)
۳-اختلال تن انگاره (وضعیتی که در آن رفتار فرد به تبع دو جنبه ی قبلی آشفته می شود)
عده ای دیگر از محققان( مثل شیه و کوبو، ۲۰۰۲) برای آشفتگی تن انگاره یا نارضایتی از بدن تنها دو جنبه در نظر می گیرند که عبار تند از:
۱- میل به لاغری ( تمایل بیش از حد فرد برای دستیابی به لاغری آرمانی)
۲- عدم رضایت از اندازه ی بدن (ناهمخوانی بین تصویر فعلی ادراک شده ی فرد از بدنش وتصویر آرمانی که برای آن درنظر دارد).
همان طور که در فصل قبل اشاره شد در این مطالعه منظور از نارضایتی از بدن احساس ناخوشایندی است که فردنسبت به اندازه، وزن و شکل آن دارد و میزان نگرانی و اشتغال خاطری که از این بابت تجربه می کند.
بررسیهای همه گیر شناسی مربوط به نارضایتی از بدن
نارضایتی از بدن در سراسر جهان غرب پدیدهای شایع است و به نظر میرسد و به زودی مسئلهای جهانی شود. شیوع بالای این نارضایتی در زنان به حدی است که گاهی آن را یک ناخشنودی بهنجار مینامند (رودین، سیلبرستین، استریگلمور،۱۹۸۵). پاکستون (۲۰۰۰) نارضایتی از تن انگاره را زمینهای نیازمند مراقبت بهداشتی در نظر میگیرد.
بررسیهای همه گیر شناسی در جمعیتهای مختلف، میزان شیوع و بروز متفاوتی راگزارش کردهاند. به بطور مثال در مطالعهی دختران دبیرستانی استرالیا و نیوزلند ۷۰ تا ۷۶ درصد از آنان تن انگاره یی آرمانی را برای خودشان آرزو داشتند که از وضعیت موجودشان به مراتب لاغرتر بود. نیمی از آنها تلاش برای کاهش وزن داشتند در حالی که درصد خیلی کمتری از آنها اضافه وزن داشتند (پاکستون ۱۹۹۰، فایر، بولک و سالیوان[۲]؛ ۱۹۹۶).
در مطالعهای که کش (۱۹۹۷) در ایالات متحده آمریکا انجام داده مشخص شده است که ۵۶ درصد از زنان و ۴۳ درصد از مردان نارضایتی از وضعیت بدنی دارند.
در مطالعهی دیگری که به وسیلهی کناردی، براون و وگت[۳] (۲۰۰۱) درجمعیت زنان جوان استرالیایی انجام شد فقط ۲۴ درصد از زنانی که وزن سالم و طبیعی داشتند از وزن خود راضی بودند.
در مطالعه ای که در سال ۲۰۰۲ به وسیله کش روی ۶۰۰ نفر دانشجو انجام شد میزان نارضایتی از ظاهر فیزیکی برای دختران ۳۳ درصد و برای پسران ۱۴ درصد گزارش شده است. این یافته در حالی است که تنها ۶ درصد از مردان و ۱۹ درصد از زنان آشفتگی شدیدی بدین دلیل گزارش کردند.درمطالعه ی دیگری به سال ۱۹۸۵کش گزارش کرده بود که از ۳۰ هزار مشارکت کننده ی مورد بررسی اش، به ترتیب دو پنجم از زنان ویک سوم از مردان بطور کلی ظاهرشان را دوست ندارند. همچنین نتایج بررسی دیگر وی حاکی از نارضایتی کلی ۵۶ درصد از زنان و۴۳ درصدمردان ازظاهرشان بود(کش۱۹۸۶).
فیتس، گیبسون و ردینگ[۴] (۱۹۸۹) در یک بررسی زمینه یابی نشان دادهاند که ۷۰ درصد از دانشجویان آمریکایی تا حدی از ظاهر جسمانی خود ناراضی هستند و این نارضایتی را بیان میکنند و ۴۸ درصد تا حدی با جنبههایی از ظاهر جسمانی خود اشتغال خاطر دارند و نگران آن هستند.
مطالعهای که توسط کش ، وینستید وجاندا[۵] (۱۹۹۷) انجام شده نشان داده است که مردان عمدتاً از شکم (۶۳ درصد) وضعیت عضلانی(۴۵درصد) و سینه (۳۸درصد) ناراضی هستند و ۱۷ درصد از مردان حداقل ۳ سال از عمر خود را صرف دستیابی به وزن ایدهآل میکنند.
براساس بررسی دانشگاه میسون استرالیا در سال ۲۰۰۷ روی ۲۹ هزار استرالیایی ۱۱ تا ۲۴ ساله، ۳/۳۲ درصد از نمونه مورد مطالعه مهمترین نگرانی خود را تن انگاره دانستهاند و این مشکل در رتبهای برتر از تضادهای خانوادگی و مقابله با استرس قرار داشته است.
براساس مطالعه دیگری که در سال ۲۰۰۸ (زمینهیابی ملی جوانان استرالیایی ، ۲۰۰۷) روی جوانان ۱۵ تا ۲۰ سالهی استرالیایی گزارش شد، ۵۴ درصد از آنان نگران تن انگاره خود بودهاند و آمار نارضایتی از تن انگاره نسبت به سال ۲۰۰۶ افزایش نشان داده است. (نظر سنجی دموکراتهای استرالیا از جوانان، ۲۰۰۸).
شیوع بالای نارضایتی از بدن سبب شده که عدهای از جمله هاریسون و کاستل[۶](۱۹۹۹)، پاکستون وهمکارانش(۲۰۰۶) وگروگن(۲۰۰۸) بر این باور باشند که نگرانی نسبت به ظاهر جسمانی و نارضایتی از بدن پدیده شایع در جعمیت عمومی و رو به گسترش است. تفاوت میزان شیوع در مطالعات مختلف علاوه بر تفاوت واقعی می تواند ناشی از تعریف عملیاتی و ابزارهای اندازه گیریی باشد که در این مطالعات مورد استفاده قرار گرفتهاند.
Loverskirol-[1]
Fayer, Bulk & Sullivan-[2]
Kennardy, Brown & Voget-[3]
Fiits, Gibson & Reding-[4]