تمایز دیگری در رابطه با اساس انگیزشی خودناتوانسازی باید توجه داشت مربوط است به هدفهای خود حمایتی در مقابل هدفهای خود ارتقایی. خودناتوانسازی یک راهبرد در پیامد اسنادی به همراه دارد. اوّل با ایجاد مانع بر سر راه موفقّیت فرد بهانهی حمایتگر در برابر عملکرد معیوب و شکستخورده فرد به وجود میآید، دوّم مسئولیت پذیری ادراک شده فرد را برای موفقّیتی که علیرغم ناتوانی حاصل شده است ارتقا میدهد. به تعبیر اسنادی، توانایی به عنوان علت ادراک شده شکست تخفیف مییابد، حال آنکه توانایی به عنوان علت ادراک شده موفقّیت تشدید می شود. اسناد توانایی تثبیتشده، از خود در باور شکست حمایت می کند. حال اگر موفقّیت حاصل شود با پیامدهای خودناتوانسازی تشدید اسناد توانایی، خود را ارتقاء میبخشد. (ارکین و السن،۱۹۹۸)
نایس با بهره گرفتن از یک روش پژوهش هوشمندانه متوجه شد که افراد دارای عزتنفس پایین به منظور حمایت خود در برابر شکست، دست به خودناتوانسازی میزنند و خود را در مقابل شکست که ممکن است تهدیدی به ارزشمندیشان باشد حفظ می کنند. امّا افراد دارای عزتنفس بالا به منظور شدت بخشیدن به شایستگیشان برای رسیدن به موفقّیت، دست به ناتوانسازی میزنند. نایس(۱۹۹۱) نتیجه گرفت که افراد دارای عزتنفس پایین به طور منحصر به فردی به منظور حمایت خودشان از شکست احتمالی دست به خودناتوانسازی میزنند.
اگر بپذیریم خودناتوانسازی یکی از اشکال مشکلزای رفتار است، باید قبول کنیم که پیامدهای منفی و مخربی می تواند به همراه داشته باشد. پژوهش نشان میدهد که خودناتوانسازی اغلب با نگرشها و عواطف و رفتارهای نامناسب و منفی همراه بوده است. (زاکرمن و همکاران، ۱۹۹۸، انرمن و همکاران،۱۹۹۸)
به نظر وارمر و مر(۲۰۰۴) تامسون و ریچاردسون(۲۰۰۱) رفتار خودناتوانساز با پیامدهایی همچون کاهش انگیزه پیشرفت، احساس فرسودگی هیجانی، قرار گرفتن در چرخه اجتناب از پیشرفت، احساس ناتوانی و نا کارآمدی، کاهش انتظار کسب موفقّیت و درونی کردن شکست، شکل گیری باورهای غلط درباره توانایی( تلاش و سختکوشی در رسیدن به موفقّیت را نشانهای از ناتوانایی فردی میپندارد) همراه است. این پیامدها نشان میدهد که خودناتوانسازی می تواند منجر به کاهش عملکرد شده و انگیزه پیشرفت را کاهش میدهد.
خودناتوانسازی و عملکرد تحصیلی
شاید مهمترین پیامد خودناتوانسازی، عملکرد ضعیف باشد، به طوری که قبلاً اشاره کردهایم علت اینکه این پدیده خودناتوانسازی نام گرفتهاست، آن است که به تخریب در عملکرد منجر می شود. اگر افراد خودناتوانساز برای توجیه عملکرد ضعیف، موانعی را برای خود ایجاد کنند ممکن است نتوانند به اندازه افراد دیگر موفقّیت حاصل کنند.
شواهد حاکی از آن است که خودناتوانسازی و عملکرد تحصیلی اثر متقابل بر یکدیگر دارند، همدیگر را تقویت می کنند، به این صورت که درگیری در خودناتوانسازی به عملکرد ضعیف و عملکرد ضعیف نیز به استفاده از راهبردهای خودناتوانسازی منجر می شود. همچنین خودناتوانسازی به عادات نامناسب مطالعه، نظیر صرفنظر زمانکم روی تکلیفدرسی و فعالیتکم به منظور آمادهشدن برای امتحان همراه است. (زاکرمن و همکاران،۱۹۹۸)
خودناتوانسازی و تقلب
آندرسن و همکاران مشاهده کرده اند که دانشآموزانی که تقلب می کنند و نگرش مثبت به آن دارند در رفتارهای خودناتوانسازی درگیر میشوند. استفاده از راهبردهای خودناتوانسازی به دانشجو کمک می کند تا خود را در نظر دیگران فردی شایسته جلوه دهد.
با تقلب نیز فرد می تواند تظاهر کند که عملکردش خوب بوده است. با این وجود، اگر چه خودناتوانسازی ممکن است به فرد کمک کند که خود ارزشمندی خود را حفظ کند، احتمالاً تقلب کمتر این هدف را بر آورده میسازد. چرا که فرد از پیامد تقلب آگاه است، با وجود این احتمال میرود که خودناتوانسازی در نهایت به تقلب منجر می شود. (اندرما و همکاران، ۱۹۹۸)
پیامدهای عاطفی خودناتوانسازی
اشاره کردیم که خودناتوانسازی به کاهش عزتنفس میانجامد. شاید به همین دلیل است که افراد خودناتوانساز اغلب تجارب منفی عاطفی نیز گزارش می دهند. از آنجایی که هدف افراد خودناتوانساز از استفاده راهبردهای خودناتوانسازی حفظ ارزشمندی است میتوان گفت که آنها به نوعی درگیر مقابله هیجانمدار و نه مسئلهمدار هستند. به عبارتی، بیشتر قصد حمایتکردن از خود دارند و نه بهبود عملکرد. شواهدی نشان میدهد افراد خودناتوانساز بالا نسبت به افراد پایین در خودناتوانسازی بیشتر از راهبردهای هیجانمدار نظیر (انکار، عدم در گیری شناختی ) و عدم درگیری رفتاری و تمرکز منفی استفاده می کنند و راهبردهای مقابله مثبت نظیری (باز تعبیری مثبت و بهبود هیجان ) را به کار میگیرند. (زاکرمن ، ۱۹۹۸، به نقل از هاشمی،۱۳۸۰)
[۱]-Warmer and Muor
[۲]-Thompson & Richardson
[۳]-Emotion-focused
[۴]-Problem-focused
[۵]-Cognitived disengagment