تعریف مفهوم فرهنگ بهعلت وسعت و گستردگی، کار سادهاى نیست. چرا که بیش از دویست و پنجاه تعریف را شامل مىشود. در اینها تنها به چند تعریف که از اهمیت بیشترى برخوردار است بسنده مىکنیم.بهنظر ادوارد تایلر (E.B.Tylor) مردمشناس بزرگ انگلیسی، فرهنگ مجموعه پیچیدهاى است که شامل مجموعه علوم و دانشها، اعتقادات، هنرها، افکار و عقاید، صنایع، تکنیک، اخلاق، قوانین و مقررات، سخن، عادات و رسوم و رفتار و ضوابطى است که انسان بهعنوان عضو یک جامعه آن را از جامعه خود فرا مىگیرد و در قبال آن تعهداتى به عهده دارد.بهنظر ژان کازنو (JeanCazneve)،ثمرهٔ واقعى و قابل مشاهده کوشش انسانها در زندگى اجتماعى بهطور کلى فرهنگ نامیده مىشود.رالف لینتون (Ralf Linton) انسانشناس مشهور آمریکائی، فرهنگ را اینطور تعریف مىکند: فرهنگ ترکیبى از از رفتار مکتسب است که بهوسیلهٔ اعضاء جامعهٔ معینى از نسلى به نسل دیگر منتقل مىشود و در میان افراد مشترک است.هرسکویتس(Herskovits) در تعریف فرهنگ مىگوید: فرهنگ آن قسمت از محیط است که بهدست انسان ساخته شده و تأثیرپذیر است.فرهنگ ماوراء پدیدههاى غریزى است. فرهنگ دربرگیرنده تمام عواملى است که فرد از گروههاى انسانى یا بهوسیله رفتار آگاهانه آموخته و یا توسط تکنیکها، شیوههاى گوناگون، نهادهاى اجتماعی، باورها، اشکال مختلف تماس و غیره تحت تأثیر قرار گرفته است.فرهنگ عبارت از مجموعه ارزشهاى مادى و معنوى است که توسط انسانها در طى تاریخ انسانى آفریده شده است. هر فرهنگى در هر دورهاى مبین میزان، سطح پیشرفت و ترقیات فنی، تجربیات تولیدى در کار، وضع آموزش و پرورش، علوم، ادبیات، هنرها، آرمانها و نهادهاى اجتماعى معین از زندگى انسانها است.خلاصه باید گفت فرهنگ راه و روش زندگى است که هر قومى براى خود دارد. فرهنگعبارت است از کلیه ساختهها، پرداختهها، اندوختهها، آداب و رسوم، مقررات عقاید، هنرها و دانستنىهاى عامه که از نسلى به نسل بعد منتقل مىشود.(آرونفریود و دیگران،۱۳۶۲ )
پژوهش – تعریف فرهنگ