کامپ بل و پنه بیکر(۲۰۰۳) با بهره گرفتن از برنامه LIWC نوع کلمات مورد استفاده افراد را در نوشته شان بررسی کردند. این بررسی نشان داد که انعطاف پذیری در استفاده از ضمایری مثل ” من و ما” نسبت به ” شما و آن ها” نشان میدهد که فرد چگونه به دنیا می نگرد. همچنین تمرکز بر روابط شخصی و اجتماعی در نوشته میزان بهبودی بیشتر را پیشبینی میکند.
پنه بیکر(۱۹۹۷b) در پژوهشهای خود دریافتند که بهبود و پیشرفت در سلامت به نوع کلمات استفاده شده و میزان معنی داری داستان نقل شده بستگی دارد، به این تربیت که استفاده از واژه های بینشی( فهمیدم ، احساس کردم و جملاتی از این قبیل) و علی ( چرا، برای اینکه ،به دلیل اینکه) در نوشته ها پیامدهای مطلوب تری خواهد داشت. درخصوص نوع زبان به کار رفته یافته ها متفاوت است، در حالی که پنه بیکر نوع زبان را چندان مؤثر نمی داند.( مانیرو الیوارس)۲۰۰۵، افشا به زبان مادری را سودمندتر از افشا به یک زبان دیگر می دانند. به نظر میرسد افشا به زبانی که فرد برآن مسلط تر است سودمندتر باشد، البته این فرضیه ای است که باید مورد بررسی بیشتر قرار گیرد.
۲-۱۴-۵-۳- تفاوتهای فردی
یکی از مهم ترین عوامل تعدیل کننده ی ارتباط بین افشای هیجانی و پیامدهای آن تفاوت های فردی است. سوال اساسی این است که چه کسانی و با چه ویژگی هایی از افشای هیجانی بهره ی بیشتری میبرند؟
جنسیت از اولین موضوعاتی بود که در زمینه خود- افشایی به آن پرداخته شد. جرارد،۱۹۷۱ گزارش کرد که زنان بیشتر از مردان به خود – افشایی می پردازند.( درلگا[۴۹] و همکاران) ۱۹۹۳ نشان دادند که دختر بچه ها نسبت به همسالان پسر خود مکالمات بین فردی بیشتری دارند. دیندیا[۵۰] و آلن[۵۱]، ۱۹۹۲ در فراتحلیل خود به این نتیجه رسیدند که با در نظر گرفتن شنونده و محتوای افشا زنان بیشتر از مردان به خود – افشایی می پردازند. با توجه به مبانی نظری و یافته های پژوهشی به نظر میرسد مردان بازدارنده تر از زنان باشند، علت این امر به هورمون تستسترون نسبت داده می شود (پنه بیکرو همکاران،۲۰۰۴)
بنابرین باید مردان بیشتر از زنان از پیامدهای مثبت افشا سود ببرند. فرا تحلیل اسمیت (۱۹۹۸) صحت این فرضیه را به اثبات رساند. نتایج این فرا تحلیل نشان داد که اثرات مثبت افشا در مردان بیشتر از زنان است. اسمیت خاطر نشان میسازد که جنسیت از تعدیل کننده های ارتباط بین افشا و سلامت جسمانی و عملکرد عمومی است و تاثیر چندانی در بهزیستی روانشناختی ندارد.
مانیر و اولیوارس (۲۰۰۵) نیز نشان دادند که جنسیت و شدت حادثه از تعدیل کننده های مهم ارتباط افشا و سلامت هستند.بر اساس یافته های فرا تحلیل اسمیت سن هیچ ارتباطی با افشای هیجانی ندارد.
درمورد نقش تعدیل کننده ی رگه های شخصیتی ، سبک های مقابله ای و تواناییهای هیجانی و شناختی مطالعات به صورت جسته و گریخته به این موضوع پرداختهاند . این سوال همواره مطرح بوده است که چرا برخی از مردم در مواجه با تجارب منفی زندگی بهتر از دیگران عمل کرده و مشکلات کمتری را تجربه میکند؟ آیا سبک های مقابله ای خاصی وجود دارد که اثرات زیان بار استرس را کاهش میدهد؟ نتایج پژوهش های مختلف نشان دادکه افراد در مواجهه با تجارب منفی زندگی از سبک های مقابله ای متفاوتی استفاده میکنند. سبک های مقابله ای به تفاوت های فردی نسبتا پایداری اشاره دارد که افراد در رویارویی و مدیریت موقعیت های استرس زا استفاده میکنند.
این موضوع که افراد از چه سبک مقابله ای در رویارویی با موقعیت های استرس زا استفاده میکنند، میتواند میزان نیاز آن ها به استفاده از افشای هیجانی و بهره مندی از اثرات افشا را تعیین نماید. به عنوان مثال بازداری و سرکوب یکی از سبک های مقابله ای است که برخی از افراد در نظم بخشی هیجان ها و کاهش استرس ازآن استفاده میکنند، یکی از پیامدهای بلندمدت بازداری و سرکوب افکار هیجانی سرکوب سیستم ایمنی و کاهش مقاومت بدن در بیماری هاست، گزارش های بالینی نشان میدهد، افرادی که از بازداری و سرکوب در موقعیت های استرس زا استفاده میکنند، احتمال ابتلا به بیماری های قلبی – عروقی اختلالات درد، مشکلات گوارشی، سرطان و بسیاری از اختلالات روان تنی دیگر درآنها زیادتر است. پژوهشگران دریافتند که افراد بازدارنده به مداخله افشای هیجانی بهتر از افرادی که کمتر از این راهبرد استفاده میکنند ، پاسخ میدهند. آزمودنی هایی که در مواجهه با موقعیت های استرس زا از شیوه های هیجانی اجتنابی و نشخوارهای ذهنی استفاده میکنند، پس از افشای هیجانی بهبودی بیشتری را نشان میدهند. (پنه بیکر،۱۹۹۸).
برخی از پژوهش ها به بررسی اثرات تعدیل کننده چند رگه شخصیتی بر افشای هیجانی پرداختهاند کریستن لن و اسمیت ،۱۹۹۳،۱۹۹۶، نقل از فیدر هافر و پنه بیکر،( ۲۰۰۵) دریافتند که افراد با خصومت بالا پس از افشای هیجانی وضعیت بهتری نسبت به افراد با خصومت پایین دارند.
چندمطالعه ارتباط ناگویی خلقی با اثرات افشا را مورد توجه قرارداده اند. ناگویی خلقی به طور خلاصه ناتوانی در شناسایی، پردازش، توصیف و ابراز احساسات و هیجان ها تعریف شده است . ناگویی خلقی ارتباط بسیار نزدیکی با سبک مقابله ای بازداری داشته و از این طرق سطوح پایین عواطف مثبت را پیشبینی میکند . بنابرین به نظر میرسد افراد مبتلا به ناگویی خلقی به مداخله با افشای هیجانی ، به ویژه نوع نوشتاری آن، نیاز داشته و پیامدهای مثبت بیشتری را نیز تجربه نمایند.
پژوهش ها نشان میدهد افرادی که در ناگویی خلقی نمره بالایی دارند، پس از افشا، علایم فیزیولوژیک پایین تری را گزارش کرده و از میان بازداری و اجتناب شناختی مرتبط با آسیب کاسته می شود.
یکی از قابلیت های هیجانی سازش یافته و مرتبط با سلامت، هوش هیجانی است.هوش هیجانی به عنوان توانایی فرد در بازنگری احساسات و هیجان های خود و دیگران ،تمیز قایل شدن میان هیجان ها و استفاده از اطلاعات هیجانی در حل مسئله و نظام بخش رفتار، تعریف می شود (سالووی[۵۲] ، مایر[۵۳] و کاروسو[۵۴]، ۲۰۰۵).
“