۲-۲-۱-۱) به معنای شیوه زندگی خاص یک فرد، گروه، یا جامعه است. این اصطلاح نخستین بار توسط آلفرد آدلر روانشناس اتریشی استفاده شد. سبکهای زندگی مجموعهای از طرز تلقیها، ارزشها، شیوههای رفتار، حالتها و سلیقهها در هر چیزی را در برمیگیرد. موسیقی عامه، تلویزیون و آگهیها همگی تصورها و تصویرهایی بالقوه از سبک زندگی فراهم میکنند. در بیشتر مواقع مجموعه عناصر سبک زندگی در یکجا جمع میشوند و افراد در یک سبک زندگی مشترک میشوند.
۱۴
به نوعی گروههای اجتماعی، اغلب مالک یک نوع سبک زندگی شده و یک سبک خاص راتشکیل میدهند. سبکی شدن زندگی با شکل گیری فرهنگ مردم، رابطه نزدیک دارد. مثلا میتوان شناخت لازم از افراد جامعه را از سبک زندگی افراد آن جامعه بهدست آورد (دانشنامه ویکی پدیا).
۲-۲-۱-۲) سبک زندگی، شیوهای نسبتاً ثابت است که فرد برای رسیدن به اهداف خود بهکار میبرد؛ یعنی راهی است برای رسیدن به اهداف زندگی. این سبک، حاصل دوران کودکی فرد است؛ به عبارت دیگر، سبک زندگی بُعد عینی و کمیتپذیر شخصیت افراد است (شفیع آباد و ناصری، ۱۳۷۱).
۲-۲-۱-۳) پیروان آدلر به تفصیل درباره سبک زندگی، شکل گیری آن در دوران کودکی، نگرشهای اصلی دخیل در سبک زندگی، وظایف اصلی زندگی و تعامل آنها با یکدیگر بحث کردند و آن را در قالب درخت سبک زندگی نشان دادند. آنها همچنین مفاهیم ارزشی، انسانشناختی و فلسفی را مطرح ساختند و تمام زندگی را به صورت یکپارچه به تصویر کشیدند. سبک زندگی، مهمترین عاملی است که هر کس زندگی خود را بر اساس آن تنظیم می کند. بر این اساس، سبک زندگی، مجموعه عقاید، طرحها و نمونههای عادتی رفتار، هوی و هوسها و شیوه های تبیین شرایط اجتماعی یا شخصی است که نوع خاص واکنش فرد را تعیین می کند (فاچینو و همکاران[۱]، ۲۰۰۳).
۲-۲-۱-۴) سبک زندگی، شیوه زندگی فرد است و عواملی همچون ویژگیهای شخصیتی، تغذیه، ورزش، خواب، مقابله با استرس، حمایت اجتماعی و استفاده از دارو را شامل می شود. با ارزیابی سبک زندگی افراد، میتوان میزان موفقیتهای فردی و اجتماعی آنان را در زندگی مورد ارزیابی و بررسی قرار داد (کوکرهام[۲]، ۲۰۰۵).
۲-۲-۱-۵) سازمان جهانی بهداشت (۱۹۹۸)، سبک زندگی سالم را تلاش برای دستیابی به حالت رفاه کامل جسمی، روانی و اجتماعی توصیف کرده است. سبک زندگی سالم شامل رفتارهایی است که سلامت جسمی و روانی انسان را تضمین می کنند. به عبارت دیگر، سبک زندگی سالم دربردارنده ابعاد جسمانی و روانی است. بُعد جسمانی شامل تغذیه، ورزش و خواب است و بُعد روانی شامل ارتباطات اجتماعی، مقابله با استرس، روشهای یادگیری و مطالعه و معنویت است (پلاسکر[۳]، ۲۰۰۷).
۲-۲-۱-۶) درادبیات جامعه شناسی از مفهوم سبک زندگی دو برداشت و مفهوم سازی وجود دارد، یکی مربوط به دهه ۱۹۲۰، که سبک زندگی معرف ثروت و موقعیت اجتماعی افراد و غالباً به عنوان شاخص تعیین طبقه اجتماعی به کار رفته است (چاپین[۴]، ۱۹۹۵؛ چاپمن[۵]، ۱۹۳۵، به نقل از اباذری و چاوشیان، ۱۳۸۱) و دوم به عنوان شکل اجتماعی نوینی که تنها در متن تغییرات مدرنیته و رشد فرهنگ مصرفگرایی معنا مییابد (گیدنز[۶]، ۱۹۹۱؛ بوردیو[۷]، ۱۹۸۴؛ فدرستون[۸]، ۱۹۸۷ و ۱۹۹۱؛ لش و یوری[۹]، ۱۹۸۷، به نقل از اباذری و چاوشیان، ۱۳۸۱) و در این معنا سبک زندگی راهی است برای تعریف ارزشها و نگرشها و رفتارهای افراد که اهمیت آن برای تحلیلهای اجتماعی روزبه روز افزایش مییابد (اباذری و چاوشیان، ۱۳۸۱).
۲-۲-۱-۷) جنسن (۲۰۰۷)، معتقد است که بیشتر اوقات این مفهوم بدون آنکه به طور دقیق معنای روش زندگی را بدهد، مورد استفاده قرار میگیرد و در ادبیات این واژه، به روشهای مختلف تعریف شده و اینکه در چهار سطح جهانی، ملی، منطقهای و فردی قابل اندازه گیری است. فرهنگ علوم اجتماعی، سبک زندگی را به نوع زندگی یا نوع معیشت ترجمه کرده که منظور چگونگی جریان حیات و شیوه زندگی انسانها به صورت فردی و گروهی است و چگونگی استفاده از درآمد، طول زمان کار، شیوه لباس پوشیدن، تغذیه، نحوه آرایش، محل سکونت، رفتارهای دینی و فرهنگی و … را شامل می شود (بیرو، ۱۳۸۰). سبک زندگی مجموعه ای نسبتاً منسجم از همه رفتارها و فعالیتهای یک فرد معین در جریان زندگی روزمره خود است که مستلزم مجموعه ای از عادتها و جهتگیریهاست و بر همین اساس از نوعی وحدت برخوردار است (گیدنز، ۱۳۸۲).
۲-۲-۱-۸) بوردیو، سبک زندگی را نتیجه قابل رؤیتی از ابراز عادت میداند از نظر او همه چیزهایی که انسان را احاطه کرده است؛ مثل مسکن، اسباب و اثاثیه، کتابها، سیگارها، عطرها، لباسها و غیره بخشی از سبک زندگی او میباشند (پالومتس[۱۰]، ۱۹۹۸).
۲-۲-۱-۹) فدرستون (۱۹۹۱، به نقل از شهابی، ۱۳۸۶) بدن، لباس، نحوه صحبت کردن، فعالیتهای فراغتی، ترجیحات خوراکی و نوشیدنی، خانه، اتومبیل، انتخاب به قصد گذران تعطیلات و نظایر اینها را شاخص های فردیت ذائقه و سبک مورد علاقه مصرف کننده میدانست.
۲-۲-۱-۱۰) وبر، واژه سبک زندگی را جهت اشاره به شیوه های رفتار، لباس پوشیدن، سخن گفتن، اندیشیدن و نگرشهایی که مشخصکننده گروههای منزلتی متفاوت بودند، به کار گرفت. وبر، در تحلیلی چند بُعدی به سه مفهوم سبک زندگی یا سبکمندشدن زندگی، تدبیر زندگی و بخت زندگی اشاره می کند.. وی خصیصه اصلی سبک زندگی را انتخابی بودن آن میدانست که محدود به برخی مضایق ساختاری است و این محدودیتها اقتصادی و اجتماعیاند. وبر، کارکرد دوگانهای برای سبک زندگی قایل است. از یک طرف موجب تفاوت بین گروهی می شود و به برتریهای منزلتی و طبقاتی مشروعیت میبخشد و از سوی دیگر موجب انسجام بخشیدن درون گروهی می شود. به نظر او سبک زندگی بیش از آنکه بر تولید استوار باشد، بر شباهت الگوهای مصرف استوار است (فاضلی، ۱۳۸۲).
۲-۲-۱-۱۱) بوردیو، درباره شکل گیری سبکهای زندگی نظریهای منسجم ارائه داده است. مطابق مدلی که او ارائه کرده است، شرایط عینی زندگی و موقعیت فرد در ساختار اجتماعی به تولید منش خاص منجر می شود و منش دو دسته نظام است. نظامی برای طبقه بندی اعمال و نظامی برای ادراکات و شناخت (قریحهها). نتیجه نهایی تعامل این دو نظام سبک زندگی است. سبک زندگی همان اعمال و کارهایی است که به شیوهای خاص طبقه بندی شده و حاصل ادراکات خاص هستند. همچنین سبک زندگی، تجسم یافته ترجیحات افراد است که به صورت عمل درآمده و قابل مشاهده هستند. الگویی غیر تصادفی که ماهیت طبقاتی دارد. او با نشان دادن اینکه سبکهای زندگی محصول منشها و خود منشها نیز تابعی از انواع تجربهها و از جمله تجربه آموزش رسمی هستند و با بیان این نکته که الگوهای مصرف، اصلیترین بروز سبکهای زندگیاند، ارتباط میان آموزش رسمی در ساختار سرمایه داری و باز تولید آن را تحلیل کرد. عمدهترین میراث اندیشه بوردیو برای جامعه شناسی، مصرف و تحلیل سبکهای زندگی، تحلیل ترکیب انواع سرمایه برای تبیین الگوهای مصرف ، بررسی فرضیه تمایز یافتن طبقات از طریق الگوهای مصرف و مبنای طبقاتی قرایح و مصرف فرهنگی است (فاضلی، ۱۳۸۲).
۲-۲-۱-۱۲) دوگلاس و ایشرود (۱۹۹۶)، متجلی کردن و ثبات بخشیدن به مقولات فرهنگ را محرک مصرف میدانند به نظر آنان چون کالاها وجه نمادین دارند؛ قادرند به عنوان ابزار مبادله و ارتباط به کار گرفته شوند، مصرف کالاها برای حفظ ارتباط و انسجام، جلب حمایت دیگران و ابراز مهربانی کردن لازماند. به نظر کمپل (۱۹۸۷)، مصرف مدرن با مصرف سنتی متفاوت است. مصرف سنتی، لذت مصرف اشیا و انجام اعمال را در خود آن ها جست و جو می کند اما مصرف مدرن، لذت مصرف را در تجربه ذهنی آن دنبال می کند و لذت خواستن اشیا بیش از لذت داشتن آنهاست و مصرف کردن چرخهای بی انتهاست.
پترسون، معتقد است که در دوران جدید الگوی مصرفی بروز کرده است که دیگر اعضای طبقات بالا خود را به داشتن یک الگوی مصرف مشخص محدود نمیکنند. او این الگوی مصرف را «همه کاره بودن» میخواند.
۱۷
در چنین الگوی مصرف جدیدی، طبقات بالا از همه انواع فرهنگ و هنر استفاده کرده و به سلسله مراتب ژانرهای فرهنگی بیاعتنا هستند.ملاحظات زیباشناختی که بر مبنای معیارهای فردی تعریف میشوند، هدایت کردن زندگی و داوری سلیقهها را بر عهده میگیرند. وی چنین تحولی را «زیبا شناختی شدن زندگی روزمره» میخواند (فاضلی، ۱۳۸۲).
۲-۲-۱-۱۳) هر اصطلاح از اصطلاحات علوم اجتماعی مانند سایر علوم در فضای مفهومی آن قابل درک است. سبک زندگی به عنوان یکی از اصطلاحات علوم اجتماعی، پیوند مستقیم و وثیقی با مجموعه ای از مفاهیم دارد؛ مفاهیمی مانند: عینیت و ذهنیت، فرهنگ و جامعه، فرهنگ عینی و ذهنی، صورت (شکل) و محتوا، رفتار و معنا ( نگرش، ارزش و هنجار)، اخلاق و ایدئولوژی، سنت و نوگرایی، شخصیت و هویت (فردی و جمعی)، وراثت و محیط، فردیت و عمومیت، خلاقیت و بازتولید، تولید و مصرف، طبقه و قشر بندی اجتماعی، زیباییشناسی (سلیقه) و نیاز، منزلت و مشروعیت و بدون شناخت این روابط، درک درستی از سبک زندگی و نظریه های مربوط به آن به دست نخواهد آمد. کاربردهای سبک زندگی، اغلب آن را به کلیگویی کشانده و از آن برای همه چیز و هیچ چیز استفاده شده است؛ به گونهای که گاهی به اشتباه، آن را معادل فرهنگ و یا طبقه در نظر میگیرند. بدین لحاظ، هر محققی که میخواهد در این حوزه به مطالعه بپردازد، مؤظف به روشن کردن معنای دقیقی است که از سبک زندگی در نظر دارد.معنایی که حداقل رابطه سبک زندگی را با سایر پدیده ها و مفاهیم همجوار نشان میدهد (هندری و دیگران، ۱۳۸۱، ص ۲۲۸).
۲-۲-۲) شاخص های سبک زندگی: در زمینه شاخص های شناخته شده سبک زندگی، میتوان به فعالیتهای فیزیکی، اوقات فراغت، خواب و بیداری، روابط اجتماعی، روابط خانوادگی، معنویت، ایمنی و آرامش، تغذیه و غیره اشاره کرد که هر کدام به منزله شاهراهی از زندگی افراد محسوب میشوند. یکی از راههای بررسی، عناصر و مؤلفه هایی است که برای درک بهتر مفهوم سبک زندگی در نظر گرفته شده اند. منظور از مؤلفه «سبک زندگی» اموری هستند که مصداق عینی سبک زندگی محسوب می شود (هوروویتز[۱۱]، ۲۰۰۲ واستمفر[۱۲]، ۲۰۰۰).
۲-۲-۳) ریشهشناسی سبک زندگی: در زبانهای مختلف از ترکیب سبک زندگی در شکلهای مختلف یاد شده، در زبان آلمانی ، Lebenstill، در زبان انگلیسی، در شکل Style of Life / Living)) و (Life Style ) در گذشته و امروز بیشتر به صورت، Lifestyle، استفاده شده است.این ترکیب از دو واژه سبک و زندگی تشکیل می شود. معنای لغوی واژه زندگی روشن است اما در تعریف واژه سبک در لغتنامهها معانی گوناگونی درج شده است (که البته ریشه در کاربرد آن در علوم مختلف دارد). Style از اصل لاتینی Stilus و فرانسه قدیم Stylus است که به معنی اشیای نوک تیز فلزی (مانند نیزه و قلم حجاری) بوده است (لغت نامه آمریکن هریتیج[۱۳]، ۲۰۰۴). امروزه این کلمه در زبان انگلیسی به معنی:
۱- (( نوع، روش، سبک اثاثیه))، (( شکل دادن یا طراحی چیزی (مانند موی سر) یا شئ (مانند تکهای از لباس یا اسباب و وسایل) تا به نظر جالب و جذاب آید، کیفیت برتر در ظاهر، طراحی یا رفتار))، (لغتنامه کمبریج[۱۴]، ۲۰۰۴). (( تطابق با معیار شناخته شده، شیوهای که برازنده و مناسب پنداشته می شود، خصوصاً در رفتار اجتماعی؛ زیبایی، ظرافت یا سهولت؛ شیوه یا تکنیک))، (لغتنامه وبستر[۱۵]، ۲۰۰۴). ((نحوه عرضه، خصوصاً در موسیقی یا یکی از هنرهای زیبا… ترکیب طرحهای مشخص ادبی یا فرضیه های هنری)) (لغتنامه وبستر، ۱۹۹۶- ۱۹۹۸)، ((اشکال مختلف هنرها، شکل متمایز و قابل شناسایی در یک رشته هنری مثل موسیقی، معماری، ادبیات و… استعداد و قوه تشخیص، قوه برانگیزاننده در مسیری که چیزی انجام می شود، خصوصاً ویژگیای که تمایل قابل اطمینانی را به ارائه مهارت یا سلیقه زیبا عرضه می کند))، (لغتنامه ام. اس. ان انکارتا[۱۶]،۲۰۰۴ ). (( شیوه مشخص تعبیر در نوشتار یا سخنرانی و … شیوه یا تکنیک خاص که توسط آن چیزی انجام، خلق یا اجرا می شود))، (لغتنامه وبستر، ۲۰۰۴). ((شیوهای که در آن چیزی گفته یا انجام می شود، مثل سبک سخنرانی یا نوشتن))، (لغتنامه امریکن هریتچ۲۰۰۰). (( طریقه نوشتار و یا گفتار (که در مقابل محتوا قرار دارد)، طریقه انجام چیزی به خصوص زمانی که ویژگی یک هنرمند یا دوره هنری باشد))، (لغتنامه آکسفورد[۱۷]، ۱۹۸۷).
۲- شیوه و روش انجام چیزی خصوصاً شیوهای که برای فرد، گروهی از مردم، مکان یا دورهای، نو می باشد (لغتنامه کمبریج، ۲۰۰۴). اجرا یا انجام اموری که تمایزدهنده فرد یا گروه یا سطح یا … خاصی باشد (لغتنامه وبستر، ۱۹۹۶). (( نوع تصور و فردیتی که در افعال و سلیقههای شخص ارائه می شود))، (آمریکن هریتیج،۲۰۰۰). شیوه بیان چیزی (در زبان یا هنر یا موسیقی یا… ) که مشخصه فرد خاص یا گروه خاص یا مردم خاص یا دوره خاصی است…؛ سلیقه و زیبایی متمایز، سلیقه عمومی در زمان خاص (لغتنامه پرینستون[۱۸]، ۲۰۰۳). طرز نگرش خاص فردی و سلیقه که بیانگر و ممیز راه زندگی است (لغتنامه وبستر، ۲۰۰۴). شیوه انجام چیزی، خصوصاً راهی که نشاندهنده تأکید بر طرز نگرش خاص یا مشخصه معینی باشد (لغت نامه ام.اس.ان. انکارتا، ۲۰۰۴). شیوه یا عادت متمایز رفتاری یا حرکت فرد (لغت نامه وبستر، ۲۰۰۴).
۳- مُد، خصوصاً در پوشیدن (لغتنامه کمبریج، ۲۰۰۴ ؛ لغتنامه آکسفورد، ۱۹۸۷). مد روز رایج (لغتنامه وبستر، ۹۸- ۱۹۹۶؛ لغت نامه پرینستون، ۲۰۰۳). برتری مد گونه، شیک، مُد زود گذر، هوس و میل مفرط، عادت و مرسوم (لغتنامه وبستر، ۲۰۰۴) و تجمل، زیادهروی یا ولخرجی (لغتنامه ام. اس. ان انکارتا، ۲۰۰۴).
۲-۲-۴) مفهوم سبک زندگی در علوم اجتماعی: زیمل پیرو فلسفه و مکتب جامعه شناسی، خود این تعابیر را بیشتر در قالب بحث در مورد صورت و سبک و تقابل آن با محتوا و زندگی ارائه می کند. او در جایی می گوید که سبک زندگی، تجسم تلاش انسان است برای یافتن ارزشهای بنیادی یا به تعبیری فردیت برتر خود در فرهنگ عینیاش و شناساندن آن به دیگران؛ به عبارت دیگر، انسان برای معنای مورد نظر خود (فردیت برتر) ، شکل (صورت)های رفتاریای را برمیگزیند. زیمل، توان چنین گزینشی را سلیقه و این اشکال به هم مرتبط را سبک زندگی مینامد (زیمل، ۱۹۰۸، ص ۳۱۴). او در جایی دیگر معتقد است سبک زندگی، عینیت بخشی به ذهنیات در قالب اشکال شناخته شده اجتماعی است؛ نوعی بیان فردیت برتر و یکتایی در قالبیاست که دیگری (یا دیگران) این یکتایی را درک کنند (زیمل، ۱۹۹۰، ص ۴۶۳).
در نتیجه، زیمل در عین پذیرش تمایز میان صورتها (رفتارهای محتمل در چارچوب فرهنگی عینی) و معنا (فردیت برتر)، صورتهای برگزیده و نحوه چینش آنها را که همانا سبک باشد در ارتباط با معنا میبیند. اگر بخواهیم با برداشت از عبارتهای متعدد زیمل، تعریفی را پیشنهاد کنیم، این تعریف عبارت است از: سبک زندگی، کلِِِّ به هم پیوسته صورتهایی است که افراد یک جامعه، مطابق انگیزههای درونی و سلایق خودشان و به واسطه تلاشی که برای ایجاد توازنی میان شخصیت ذهنی و زیست محیط عینی و انسانیشان به انجام میرسانند، برای زندگی خود بر میگزینند. وبلن در جایی، سبک زندگی را الگوی رفتار جمعی میداند. این رفتارها از جنس رسوم و عادت اجنماعی و روشهای فکریاند. روانشناس آلمانی، آلفرد آدلر، در مورد سبک زندگی تعابیر متعددی دارد که بر محققان علوم اجتماعی پس از خود تأثیر زیادی گذاشته است. او می گوید سبک زندگی، یعنی کلیت بیهمتا و فردی زندگی که همه فرآیندهای عمومی زندگی، ذیل آن قرار دارند (ادلر[۱۹]، ۱۹۵۶، ص ۱۹۱). سبک و شیوه، بیشترین توانایی را برای بیان ویژگیهایی دارد که همه دنیای فعالیتها را در خود خلاصه کرده است (مانند یک معادله که یک منحنی در آن خلاصه شده است). (بوردیو، ۱۹۸۴، ص۲۸۵).
۲-۲-۵) مؤلفه های سبک زندگی: یکی از راههایی که میت وان به درک بهتری از مفهوم سبک زندگی از نظر اندیشمندان مختلف دست یافت، بررسی عناصر و مؤلفه هایی است که ایشان برای سبک زندگی بر شمرده و یا در تحقیقات خود از آنها به عنوان شاخصه بهره بردهاند. در اینجا منظور از مؤلفه، اموری است که مصداق عینی سبک زندگی محسوب میشوند. عناصری که زیمل، وبلن و وبر در آثار خود از آنها یاد کردهاند، عبارت است از: شیوه تغذیه، خودآرایی (نوع پوشاک و پیروی از مد)، نوع مسکن (دکوراسیون، معماری و اثاثیه)، نوع وسیله حمل و نقل، شیوه های گذران اوقات فراغت و تفریح، اطفار (رفتارهای حاکی از نجیبزادگی یا دست و دل بازی، کشیدن سیگار در محافل عمومی، تعداد مستخدمان و آرایش آنها). آن چنان که از تعریف آدلر از سبک زندگی معلوم است، او سبک زندگی را شامل همه رفتار و افکار و احساسات فرد و حرکتش به سوی هدف میداند. در مهمترین تحقیقات میدانیِ اولیه مبتنی بر سبک زندگی میت وان به کارهای چاپین (۱۹۳۵) و اسول (۱۹۴۰) اشاره کرد که در آنها تکیه اصلی بر بررسی محل سکونت، نوع خانه، وسایل اتاق نشیمن و دیگر جلوههای عینی شأن و منزلت بود (ای.اس.اس،[۲۰] جلد ۱۵، ص۲۲-۳۲۱).
گُردُن، در جمعبندی خود چند عامل مهم را در مطالعه سبک زندگی بر میشمرد: الگوهای مصرف، نوع لباس، نحوه صحبت، نگرشها و الگوهای مربوط به نقاط تمرکز علاقهمندی در فرهنگ مانند امور جنسی، عقلانیت، دین، خانواده، میهنپرستی، آموزش، هنرها و ورزشها (گردن، ۱۹۶۳،ص۱۹). لوید وارنر، در قالب بررسی سبک زندگی یانکی سیتی، افزون بر نحوه گذران اوقات فراغت و تفریحات و سلیقههای ورزشی، به تفاوتهای دینی و چشماندازهای اخلاقی، ارزشهای سیاسی، الگوهای زندگی خانوادگی، روابط زناشویی و تربیت کودک در تحقیقات خود اشاره کرده است (مک کی[۲۱]، ۱۹۶۹، ص۷۴-۲۷۵)
برلسون و استینر، مؤلفه های سبک زندگی را در اوقات فراغت و ذوقیات و نحوه مصرف مناسب پول می جویند؛ مواردی مثل رسیدگی به وضع ظاهری و لباس، آداب معاشرت، سلیقه زیبا شناختی، سرگرمیها (اعم از تفریحی و ورزشی، از قایقسواری و چوگان گرفته تا تنیس و بولینگ)، خوردنیها (از شکلات کشدار شیرین گرفته تا نوع نرم و تلخ آن)، (برلسون و استینر[۲۲]، ۱۹۶۴، ص ۴۸۸).
ون فوسن، بر اهمیت بررسی انجمنهایی که فرد برای غذا، ملاقاتها و یا ازدواج به آن میپیوندد و همچنین انتخاب میان کنسرت یا مسابقه بوکس، اسکی بازی یا لژ سواری، قایق بادبانی یا پارویی برای اوقات فراغت تأکید کرده است (ون فوسن[۲۳]، ۱۹۷۹، ص ۱۵).
۲-۲-۵-۱) جمعبندی مولفههای سبک زندگی: بنابراین، مؤلفه های سبک زندگی در مطالعات و تحقیقات علمی توسعه یافته، اما آیا این توسعه، محوری نداشته است؟ بررسی این مؤلفه ها نشان میدهد این گسترش، محوری داشته است و چنان که ذکر شد، محور آن مفهوم سلیقه است؛ به عبارت دیگر، این مؤلفه ها (تقریباً همگی) به جنبههایی از زندگی انسان مربوط است که حداقل در جامعه اروپایی و آمریکایی (و ای بسا در همه جا) فرد،بر حسب ذوق و سلیقه خود یا گروهی که (و ای بسا در همه جا) در آن عضو است، در موردش دست به انتخاب میزند. پس مفهوم سلیقه مفهوم اساسی است که در رسیدن به درک درست و تعریف دقیقی از سبک زندگی، باید آن را لحاظ کرد (مهدوی کنی، ۱۳۸۶).
۲-۲-۶) سبک زندگی و هویت اجتماعی: مفهوم سبک زندگی، ابتدا به عنوان شاخصی برای سنجش طبقه اجتماعی وارد جامعه شناسی شد. یکی از قدیمیترین تکنیکهای مطالعه طبقه، روشی موسوم به (( مقیاس اتاق نشیمن)) است. این مقیاس بر مبنای این واقعیت ساخته شد که عموماً سبک زندگی و خصوصاً اشیای تحت تملک مردم، در طبقه های مختلف، تفاوت دارد. راهی که به ساختن این مقیاس منتهی شد، با فرمولی که چاپلین در ۱۹۲۶-۱۹۲۷ ارائه داد، گشوده شد. به نظر چاپین، منزلت اجتماعی، موقعیتی است که فرد یا خانواده با توجه به سطح میانگین استاندارد دارایی های فرهنگی، درآمد، دارایی های مادی و مشارکت در فعالیتهای گروهی اجتماع، اشغال می کند (چاپین، ۱۹۳۵،ص ۳۷).
۲-۲-۷) سبک زندگی سالم : کوکراهام، سبک زندگی سالم را این گونه تعریف می کند: سبک زندگی، الگوهایی از رفتارهای سالم مبتنی بر انتخابهای مردم و مطابق با موقعیت زندگی آنان است. فعالیتهایی مثل استفاده از الکل، سیگار کشیدن، بستن کمربند ایمنی و امثال آن میتوانند موقعیت زندگی یک شخص را تقویت یا تضعیف سازد. به عبارت دیگر سبک زندگی سالم مجموعه ای از انتخابهای افراد متناسب با موقعیتهای زندگی است و این انتخابها بر روی سلامت فرد تأثیرگذار است (کوکراهام، ۲۰۰۰).
به نظر وبر، سبکهای زندگی سلامت محور بر انتخابها و فرصتهای زندگی در دسترس مردم متکی هستند. این فرصتها عبارتند از طبقه، سن، جنس، قومیت و دیگر متغیرهای ساختاری مناسب که انتخاب های سبک زندگی را شکل می دهند. این انتخابها برای نمونه شامل تصمیم در مورد سیگار کشیدن، مصرف الکل، رژیم غذایی، ورزش و اموری مشابه اینها هستند. رفتارهای منتج از کنش متقابل بین انتخاب ها و فرصتها میتوانند نتایج بهداشتی مثبت و یا منفی داشته باشند (کوکراهام، ۲۰۰۶).
سبک زندگی به عنوان شاخصی از سلامت جسمی بر مبنای آن چه که مورد قبول عموم است، یعنی ارتباط دو جانبه سلامت جسم و روان، می تواند پیش بینیکننده سلامت روان باشد. تحقیقات نشان دادهاند،
۲۲
سبک های زندگی در ارتباط با وضعیت سلامت روانی و جسمی و نیز کیفیت زندگی افراد قرار میگیرند. (کیوانرا، ۲۰۰۷ و آشتیانی و کندوان[۲۴]، ۲۰۱۱).
مقام معظم رهبری در این خصوص، میفرمایند: رفتار اجتماعى و سبک زندگى، تابع تفسیر ما از زندگى است. هدف زندگى چیست؟ هر هدفى که ما براى زندگى معین کنیم، براى خودمان ترسیم می کنیم، به طور طبیعى، متناسب با خود، یک سبک زندگى به ما پیشنهاد میکند.
۲-۲-۸) تعریف رفتار مصرف کننده:رفتار مصرف کننده، از موضوعات جدید حوزه بازاریابی به شمار میرود. اولین کتابها در این باره در دهه ۱۹۶۰ تالیف شده است. ولی سابقه این موضوع به پیشتر برمیگردد. به عنوان نمونه میتوان به دهه ۱۹۵۰ اشاره کرد که ایدههای فروید توسط بازاریابان مورد استفاده قرار گرفت. رفتار مصرف کننده، موضوعی بحث انگیز و چالشی است که افراد و آنچه خرید می کنند را دربر میگیرد. چرایی و چگونگی خرید آنها، بازاریابی و آمیزه بازاریابی و بازار است.
ویلکی و سالمون، رفتار مصرف کننده را بدین صورت تعریف کرده اند: فعالیتهای فیزیکی، احساسی و ذهنی که افراد هنگام انتخاب، خرید، استفاده و دور انداختن کالا و خدمات در جهت ارضای نیازها و خواسته های خود انجام می دهند.
در تعریفی دیگر، رفتار مصرف کننده این گونه تشریح شده است: مجموعه فعالیتهایی که مستقیماً در جهت کسب، مصرف و دور انداختن کالا و خدمات صورت میگیرد. این فعالیتها، شامل فرایند تصمیماتی است که قبل و بعد از این اقدامات انجام میپذیرد.
۲-۲-۸-۱) نکات کلیدی رفتار مصرف کننده:
۱- رفتار مصرف کننده برانگیخته است، به عبارت دیگر، رفتار مصرف کننده، عموماً در راستای رسیدن به هدفی خاص است.
۲- رفتار مصرف کننده شامل فعالیتهای زیادی است. ویژگی اساسی تعاریف ارائه شده از رفتار مصرف کننده، تمرکز بر فعالیتها است. همچنین باید بین فعالیتهای عمدی و تصادفی تمایز قائل شد. برخی از فعالیتها از قبیل صحبت با مشتری و تصمیم خرید، رفتارهای عمدی هستند. در مقابل مواقعی پیش میآید که فردی که برای خرید کالای خاصی وارد فروشگاه شده است، چیز دیگری که قصد خرید آن را نداشته، خریداری می کند.
۳- رفتار مصرف کننده، یک فرایند است. مباحث انتخاب، خرید، استفاده و دور انداختن کالا بر فرآیندی بودن رفتار مصرف دلالت می کنند. به طور کلی فرایند رفتار مصرف کننده، شامل سه مرحله فعالیتهای قبل از خرید، فعالیتهای ضمن خرید و فعالیتهای بعد از خرید را در برمیگیرد.
۴- رفتار مصرف کننده از نقطه نظر زمانی و پیچیدگی متفاوت است: منظور از پیچیدگی تعداد فعالیتها و سختی یک تصمیم است. دو ویژگی زمانبری و پیچیدگی با هم در ارتباط مستقیم هستند، یعنی با ثابت در نظر گرفتن بقیه عوامل هر چه تصمیمی پیچیدهتر باشد، زمان بیشتری صرف آن خواهد شد (بنکداران بلاگفا).
۲-۲-۹) سبک تصمیم گیری مشتریان: یکی از جنبه های مشترک بین همه ما، بدون توجه به میزان تحصیلات، سیاستها یا تعهدات ما این است که همگی مصرف کننده هستیم. ما بر مبنای نظم خاصی غذا، لباس، مسکن، حمل و نقل، تحصیل، وسایل خانه، مرخصیها، خدمات و ایدهها را استفاده یا مصرف میکنیم. ما به عنوان مصرف کنندگان، نقش اساسی در سلامت اقتصاد داریم. تصمیماتی که در مورد مصرف، تقاضا برای مواد خام، حمل و نقل، تولید، کارهای فنی و همچنین استخدام کارکنان و استقرار و تخصیص منابع میگیریم، موفقیت برخی صنایع و شکست برخی دیگر را تحت تأثیر قرار میدهد.
بنابراین، رفتار مصرف کننده، یک عامل عمده در رکود و یا به جریان افتادن تمامی فعالیتهای بازرگانی در جامعهای با گرایش مصرف کننده است (صفاییان، ۱۳۷۹).
تلاش علم بازاریابی بر این است که شیوه های رفتار مصرف کننده را تحت تأثیر قرار دهد. این تلاشها برای سازمانها، مشتریان و جامعه تأثیراتی را به همراه دارد. بدین سبب شناخت و درک رفتار مصرف کننده برای همگی ما مهم و ضروری است (جزیی، حلوایی، عزیزی، ۱۳۸۹).
مصرف کننده برای خرید یک محصول یا خدمت، مجموعه اقداماتی را با عنوان فرایند تصمیم گیری مصرف کننده انجام میدهد. او پس از تشخیص نیاز خود، به جمعآوری اطلاعات می پردازد و بر اساس این اطلاعات، گزینه های خرید را ارزیابی کرده و در نهایت اقدام به تصمیم گیری می کند (جلیلوند و ابراهیمی،۱۳۹۰). مصرف کنندگان هر روزه تصمیمات خرید بیشماری میگیرند و تصمیم خرید نقطه اصلی و مرکزی تلاش های بازاریابی به شمار میرود.
۲۴
مطالعات جزئی و موشکافانه بسیاری از شرکتهای بزرگ، روی تصمیمهای خرید مصرف کنندگان در راستای پاسخ به این سؤالهای اساسی است که مصرف کننده چه میخرد، از کجا میخرد ،چگونه و چه مقدار، چه زمانی و چرا خرید می کند (کاتلر و آرمسترانگ [۲۵]،۲۰۱۱،ص ۱۳۳). در بازاریابی، شاخه مصرف کننده بررسی می کند که افراد و سازمانها چگونه خدمات و محصولات را انتخاب کرده و میخرند تا نیازها و تمایلات خود را برآورده می کنند (کهنسال،۱۳۸۲).
رفتار مصرف کننده موضوع سادهای نیست و تلاش برای درک رفتار مصرف کنندگان، از دسته مهمترین فعالیتهای مدیران بازریابی به شمار میآید. از آنجا که دانش رفتار مصرف کننده، دانشی میان رشتهای است که از علوم مختلفی چون جامعه شناسی و روانشناسی، برای توضیح چرایی رفتار مصرف کنندگان در بازار استفاده شده است، شناخت این چرایی رفتار می تواند به بازاریابان کمک شایانی بکند (سیدجوادین و اسفیدانی، ۱۳۹۱). تلاش علم بازاریابی بر این است که طرز تفکر و واکنش مصرف کنندگان را تحت تأثیر قرار دهد (کاتلر و آرمسترانگ ،۲۰۱۱، ص ۱۳۲). یکی از این تلاشها، مطالعه روی رفتار خرید و پس از خرید مصرف کننده، سبکهای تصمیم گیری آنان و عوامل مؤثر بر رفتار خرید از سوی شرکتها و سازمان ها است.
۲-۲-۱۰) مدل اسپرولز و کندال: اسپرولز (۱۹۸۵) و اسپرولز و کندال (۱۹۸۶)، پیشگامان ایجاد و توسعه پرسشنامه سبکهای مصرف کننده بر مبنای دیدگاه خصوصیات مصرف کننده بوده اند. اسپرولز در سال ۱۹۸۵ بر پایه مطالعات قبلی خود، نُه مؤلفه سبکهای تصمیم گیری خرید را شناسایی کرده و پنجاه ابزار مرتبط با گرایشهای ادراکی و احساسی مصرف کننده را به کار گرفت. در سال ۱۹۸۶ اسپرولز و کندال به نوعی پرسشنامه قبلی را با یک مقیاس جدیدتر و باصرفهتر بازنگری کردند و ابعاد مدل خود را به هشت سبک تقلیل دادند. گفتنی است آنها در مطالعه جدید خود، فقط چهل ابزار مؤثر را مبنای کار قرار دادند (اسپرولز و کندال، ۱۹۸۶)، هشت سبک مدل آنها براساس آخرین مطالعاتشان عبارتند از:
حساسیت نسبت به کیفیت کالا یا ایدهآل خواهی؛
حساسیت نسبت به برند کالا؛
حساسیت نسبت به جدید و مد روز بودن کالا؛
لذتگرایی و تمایل به خرید برای سرگرمی؛
حساسیت نسبت به قیمت و ارزش مورد تبادل؛
تمایل به خرید بدون برنامه ریزی و قصد قبلی؛
سردرگمی مصرف کننده به واسطه انتخابهای فراوان؛
عادتگرایی و وفاداری نسبت به یک برند.
از زمان معرفی این مدل تا به امروز، مطالعات گستردهای در زمینه ارزیابی عمومیت این مدل در کشورهای مختلف و همچنین بازارهای مختلف انجام گرفته است؛ این مطالعات نشان دادهاند که در جوامع مختلف و مصرف کنندگان محصولات مختلف، هر هشت سبک وجود نداشته است و در شماری از جوامع، برخی از سبکهای مشابهی پذیرفته شده است (مانند آلمان و انگلستان) و در شماری از جوامع دیگر، سبکهای دیگری از این مدل مشاهده می شود (بورن، ۲۰۰۶ و مخلیص[۲۶]، ۲۰۰۹). در بسیاری از پژوهشها، مدل پیشنهادی اسپرولز و کندال، به عنوان عوامل تأثیرگذار بر خرید و شیوه های تصمیم گیری مصرف کنندگان معرفی شده و مورد توجه قرار گرفته است. اسپرولز و کندال، تأکید بسیاری بر خصوصیات ذهنی مصرف کننده هنگام فرایند تصمیم گیری دارند .
۲-۲-۱۰-۱) سبک حساسیت نسبت به کیفیت کالا یا ایدهآل خواهی: وجود این نوع سبک بین خریداران لوازم خانگی در شهر کرمانشاه، حاکی از آن است که این افراد به کیفیت کالاهایی که خریداری می کنند، بسیار دقت دارند و حساسیت خاصی نسبت به کیفیت برند مورد علاقه خود نشان می دهند. در این بین به دنبال برندها و کالاهایی میروند که حس کیفیت طلبی را در آنها ارضا کند. این خریداران در پی دست یافتن به کالاهایی هستند که بالاترین کیفیت را داشته باشد.
۲-۲-۱۰-۲) سبک حساسیت نسبت به برند کالا و فروشگاه: وجود این نوع سبک حاکی از آن است که خریداران لوازم خانگی که به فروشگاههای معتبری چون ال جی، سونی، سامسونگ، توشیبا، دلونگی و… رجوع می کنند، نسبت به برند کالایی که قصد خرید آن را دارند، بسیار حساس بوده و نامهای تجاری شناخته شده و معتبر در بازار را انتخاب می کنند. آنها بر این عقیدهاند که نامهای تجاری شناخته شده در این بازار، کیفیت قابل قبول و مشخصی دارند.
۲-۲-۱۰-۳) سبک حساسیت نسبت به جدید و مد روز بودن کالا: وجود این سبک در بین خریداران لوازم خانگی در شهر کرمانشاه، حاکی از آن است که این نوع خریداران، به جدید بودن کالاهای مورد نیاز بسیار حساس بوده و به دنبال برندها و فروشگاههایی میروند که کالاهای جدید و به روز را روانه بازار می کند. این سبک درواقع بیان می کند که خریداران این نوع محصولات، به دنبال محصولات جدید هستند و علاقه خاصی به نوآوری و تکنولوژی روز دارند.
۲-۲-۱۰-۴) سبک لذتگرایی و تمایل به خرید برای سرگرمی: وجود این سبک بین خریداران لوازم خانگی، مبین این است که بیشتر خریداران، از خرید کردن لذت برده و به آن همچون یک نوع سرگرمی نگاه می کنند، در واقع به نوعی از جست و جو و انتخاب کالای خانگی لذت میبرند .دراصطلاح به این نوع سبک، ویترین گردی نیز گفته می شود که نشاندهنده لذت بردن از مشاهده ویترینها و محصولات جدید خانگی است.
۲-۲-۱۰-۵) سبک تمایل بدون برنامه ریزی و قصد قبلی: وجود این نوع سبک در بین بیشتر خریداران محصولات و کالاهای خانگی، نشاندهنده بالا بودن تمایلات آنان به خریدن محصولاتی است که از قبل برنامهای برای خرید آن نداشتهاند، به خصوص آن دسته از خریدارانی که از خریدکردن لذت برده و به آن همچون یک نوع سرگرمی نگاه می کنند. این دسته از خریداران معمولاً از خریدهای خود احساس پشیمانی نمیکنند.
۲-۲-۱۰-۶) سبک عادتگرایی و وفاداری نسبت به یک برند: وجود این نوع سبک بین خریداران، نشان دهنده وفاداری آنان به یک برند خاص است. آنان کیفیت طلبی و ایدهآل خواهی را در خرید کردن از برندهای مورد علاقه خود میدانند، باور دارند که برند مورد علاقهشان برندی نوآور و همگام با تکنولوژیهای روز است و چنانچه بدون قصد قبلی هم با محصولی جدید از این نوع برند برخورد کنند، به خرید کالاهای جدید از آن در حد توان و نیاز خود اقدام می کنند.
۲-۲-۱۰-۷) سبک مصرف کنندگان سردرگم / قیمت محور: وجود این سبک نشاندهنده این است که خریداران محصولات خانگی از برندهای معتبر، به دلیل تعدد فروشگاههای عرضهکننده محصولات در سطح شهر با خدمات و گارانتیهای مختلف، قیمتهای کمابیش نزدیک و تکنولوژیهای مشابه به نوعی دچار سردرگمی در هنگام خرید کالا میشوند. آنها به این نکته اشاره دارند که انتخابهای فراوانی با قیمتهای مشابه و کیفیت بالا برای خرید، چه از یک برند و چه از برندهای مختلف وجود دارد.
۲-۲-۱۰-۸) حساسیت نسبت به قیمت و ارزش مورد تبادل: این سبک آن دسته از مصرفکنندگانی است که به قیمت بسیار حساس هستند و هدف آنان دریافت بالاترین ارزش در قبال مبلغ پرداختی است.
۲۷
۲-۲-۱۱) تصمیم گیری برای خرید:از دیدگاه اَسل، ۲ فرایند تصمیم گیری مصرف کننده وجود دارد. انواع تصمیم گیریهای خرید مبتنی بر دو بعد است: ۱- دامنه وسعت تصمیم گیری ۲- میزان دخالت در خرید، اولین بُعد شامل پیوستاری از تصمیم گیری تا عادت میباشد. مصرف کنندگان میتوانند تصمیماتشان را بر یک فرایند شناختی (تفکر) از کسب اطلاعات و ارزیابی مارکهای متفاوت، مبتنی سازند و یا از روش عادت (عدم تصمیم گیری) استفاده می کنند. دومین بُعد، پیوستاری را از خریدهای بسیار پیچیده تا خریدهای با پیچیدگی اندک که میزان درگیری ذهنی را شرح میدهد (اَسل[۲۷]، ۱۹۹۸). درگیری ذهنی خرید عبارت است از سطحی از توجه و علاقه به فرایند خرید که به دلیل نیاز فرد به یک خرید خاص تحریک می شود. توجه داشته باشید که درگیری ذهنی خرید شبیه به درگیری ذهنی با یک محصول نیست. ممکن است یک مصرف کننده از نظر ذهنی با یک نام تجاری یا یک رده محصول کاملا درگیری ذهنی پیدا کرده باشد اما به دلایلی نظیر وفاداری به نام تجاری یا محدودیت زمانی از درگیری ذهنی اندکی برای خرید آن محصول برخوردار باشد (هاوکینز، ماترزباگ و بست[۲۸]، ۲۰۰۶).تصمیم گیری در مقابل عادت و پیچیدگی اندک در مقابل پیچیدگی زیاد، چهار نوع رفتار خرید مصرف کننده را شکل می دهند:
۲-۲-۱۱-۱) تصمیم گیری گسترده: تصمیم گیری گسترده، شامل یک فرایند گسترده جستجوی اطلاعات درونی و بیرونی است که به تبع آن ارزیابی پیچیدهای از گزینه های چندگانه انجام می شود و در نهایت پس از خرید نیز یک ارزیابی اصلی و دقیق شکل میگیرد. این فرایند، واکنش به درگیری ذهنی بالای فرد در فرایند خرید است. پس از انجام فرایند خرید، شک و تردید در مورد صحت انتخاب در فرد به وجود میآید و یک ارزیابی کامل از خرید در ذهن او انجام می شود (هاوکینز، ماترزباگ و بست، ۲۰۰۶).
۲-۲-۱۱-۲) تصمیم گیری محدود: تصمیم گیری محدود در برگیرنده جستجوی درونی و محدود بیرونی اطلاعات، بررسی تعداد معدودی از گزینه ها، تصمیم گیری نسبتا ساده برای خرید یک نام تجاری بر مبنای ویژگیهای اندک و نهایتا ارزیابی پس از خرید به شکل بسیار ابتدایی و سطحی است. تصمیم گیری محدود ، حد فاصل بین تصمیم گیری صوری و تصمیم گیری گسترده است.
۲-۲-۱۱-۳) تصمیم گیری صوری و ظاهری: تصمیم گیری صوری و ظاهری (یا تصمیم گیری از روی عادت) در واقع به طور مستقیم هیچ نوع تصمیم گیری را در بر ندارد. ابتدا یک مسئله توسط فرد تشخیص داده می شود و سپس جستجوی درونی در حافظه بلند مدت وی برای یافتن راه حلی مناسب آغاز می شود. تصمیمات صوری میتوانند در دو طبقه بندی متفاوت مورد بررسی قرار گیرند:
الف: (تصمیمات انتخاب نام تجاری با حفظ وفاداری خریدار) درگیری با محصول زیاد
ب: (تصمیمات منجر به تکرار خرید) درگیری با محصول کم
۲-۲-۱۱-۴) تصمیمات انتخاب نام تجاری با حفظ وفاداری: ممکن است شما زمانی به شدت درگیر انتخاب نام تجاری خمیردندان باشید و به تبع آن فرایند تصمیم گیری پیچیدهای را طی کنید، اما پس از انتخاب یک نام تجاری، به عنوان دستاورد این فرایند در دفعات بعدی خرید، بدون توجه به سایر نامهای تجاری باز هم همان نام تجاری را انتخاب کنید و آن را به عنوان بهترین گزینه بشناسید. دراین حالت، شما به سراغ آن نام تجاری میروید، چون به بهترین شکل نیازهای شما را برطرف می کند و شما با آن وابستگی احساسی پیدا میکنید. در مرحله بعد، نسبت به آن نام تجاری وفادار میشوید و در نتیجه رقبای دیگر این نام تجاری، به سختی میتوانند نام تجاری دیگری را در ذهن شما جایگزین کنند.
۲-۲-۱۱-۵) تصمیمات منجر به تکرار خرید: بر خلاف حالت قبل، ممکن است به این باور برسید که همه نامهای تجاری مثل هم هستند و با یکدیگر تفاوتی ندارند. در این صورت، از نظر شما هیچکدام بر دیگری برتری ندارد. با این باور ذهنی اگر یکی از این نامهای تجاری را امتحان کنید و از آن راضی باشید هر بار که به این محصول نیاز پیدا میکنید، همان نام تجاری را میخرید. به این ترتیب، خرید نام تجاری مذکور را تکرار میکنید اما در عین حال تعهدی نسبت به آن احساس نمیکنید و خود را نسبت به آن وفادار نمیدانید (هاوکینز، ماترزباگ و بست، ۲۰۰۶).
برای بررسی گرایش خرید و سبکهای تصمیم گیری خرید مصرف کننده، در سطح وسیعی از رویکرد مبتنی بر ویژگیهای مصرف کننده استفاده شده است که جامعیت بیشتری داشته، به صورت گستردهتری مورد استفاده قرار گرفته و تأثیر قویتر و واضحتری بر روی گرایش خرید مصرف کننده داشته است (پارک، ۲۰۰۷، ص۱۲). در این رویکرد فرض می شود که مصرف کننده از خصیصههای تصمیم گیری معینی در به کاربردن وظایف خرید خود پیروی می کند؛ خصیصههایی مثل حساس به کیفیت (داردن و آشتون، ۱۹۷۴) یا وفادار به برند و فروشگاه (ماشیز، ۱۹۷۶). اسپرولز و کندال (۱۹۸۶) اینها را با خصیصههای دیگر ترکیب کردند و فهرستی از سبکهای تصمیم گیری خریدکننده تهیه کردند که آن را فهرست سبکهای مصرف کننده (سی. اس. آی) نامیدند. در این فهرست، هشت سبک تصمیم گیری خرید مصرف کنندگان طراحی شده که به طور مکرر توسط پژوهشگران دیگر مورد استفاده قرار گرفته است. پارک یو و ژیو[۲۹] (۲۰۱۰، ص ۴۳۸) سبکهای تصمیم گیری خرید مصرف کننده را به عنوان الگوی گرایش ذهنی شناختی او به خریدکردن تعریف کرده اند که معرف انتخابهای مصرف کننده است. آنها معتقدند این سبکها قابل ارائه و پیشگویی هستند و درباره شخصیت پایدار مصرف کنندگان صحبت می کنند و به مفاهیم عمومی شخصیت شناسی انسان در علم روانشناسی شباهت دارند. ابعاد هشت سبک تصمیم گیری خرید مصرف کننده عبارتند از:
مصرف کننده کمالگرا و حساس به کیفیت عالی، مصرف کننده حساس به برند، مصرف کننده مدگرا و نوجو، مصرف کننده حساس به قیمت که برای پول ارزش قائل می شود، مصرف کننده در جست و جوی سرگرمی، مصرف کننده بیدقت و بیبرنامه، مصرف کننده سردرگم به دلیل گزینه های زیاد، مصرف کننده عادتگرا و وفادار به برند (پارک، ۲۰۰۷، ص ۱۳).
[۱] - Fuchino, Y., Mizoue, T., Tokui, N., Ide, R., Fujino, Y., Yoshimura, T. (2003)
[۲] - Cockerham, W. C. (2005)
[۳] - Plasker, E. (2007) ۱۵
[۴] - Chapin, S. (1935)
[۵] -Chappmen. (1935)
[۶] -Gidnez. (1991)
[۷] - Bourdieu, P. (1984)
[۸]- Fedrestoon. (1987)
[۹] -Lashwiuory. (1987)
[۱۰] - Palumets, Liis. (2002) ۱۶
[۱۱] - Horowitz, A. V. (2002 ) ۱۸
[۱۲] - Stampfer, M. J., Hu, F. B., Manson, J. E., Rimm, E. B., & Willett, W. C.(2000(
[۱۳] - American Heritage Dic. (2004)
[۱۴] - Cambridge Dic. Online. (2004)
[۱۵] - Webster Online, Dic. (2004
[۱۶] - Msn Encarta Dic.,WWW. Msn.com. (2004)
۲۵ - Oxford Advanced Learner’s Dic. )1987(
[۱۷] - Princeton Un.Dic. (2003)
۱۹
[۱۹] - Adler, A. (1956) ۲۰
[۲۰] -(E.S.S.): Sills, David L. & Merton, R.K. (1991)
[۲۱] - Mckee, J, B. (1969)
[۲۲] - Berelson, B and Steiner, G.A. (1964)
[۲۳] - Vanfossen, B. (1979) ۲۱
[۲۴] - Fathi Ashtiani A, Jafari Kandovan. (2011) ۲۳
[۲۵] - Kotler, P. and Armstrong, G. (2011) ۲۵
[۲۶] - Mokhlis, S. and Salleh, H. S. (2009) ۲۶
[۲۷] - Assael, H. (1998) ۲۸
[۲۸] - Hawkins, Mothersbaugh & Best. (2006)