مبحث دوم ـ نقش و کارکردهای احزاب در مجلس
در این مبحث برآنیم تا با طرح بحث اصلی تحقیق یعنی نقش احزاب در نظام پارلمانی و به ویژه در مجلس، به سؤال اصلی تحقیق پاسخ دهیم. برای پاسخ به سؤال اصلی، تقسیم بندی هایی را در خصوص نقش و جایگاه احزاب سیاسی در مجلس و نیز در دولت انجام داده ایم که به ترتیب در ذیل خواهد آمد. بدیهی است که مجلس در نظام های پارلمانی محفل مهمی برای عرض اندام احزاب و مانور سیاسی و کسب منافع حزبی در زمینههای گوناگون به شمار می رود.
گفتار نخست ـ نقش و فعالیت احزاب در راستای قانونگذاری
قانونگذاری و مراحل پیچیده مربوط به آن، این امر را می طلبد که در روند امور مرتبط با این موضوع، احزاب سیاسی که سکاندار اصلی نظام های پارلمانی اند، فعالیتهایی را در این زمینه انجام دهند و با سازماندهی اعضا و بسیج امکانات خود در جهت تصویب قوانین مفید به حال جامعه، گامهای مثبتی بردارند و نقش خود را در این امر مهم در حد انتظار عمومی ایفاء نمایند.
الف- نقش احزاب در تشکیل گروههای پارلمانی
گروههای پارلمانی نماینده احزاب و تشکیلات سیاسی درون مجلس هستند؛ لکن آن ها با داشتن شخصیت حقوقی مجزا از احزاب مجزا بوده و معمولاً آیین نامه داخلی مجالس، تشکیلات و سازمانی کاملاً مستقل برای آن ها درنظر گرفته اند. وابستگی گروههای سیاسی به احزاب از لحاظ سیاسی قابل درک و توجیه پذیر است ولی از لحاظ حقوقی چنین الزامی وجود نداشته و در عمل هم تقارن دقیقی بین احزاب و گروههای پارلمانی وجود ندارد.[۷۸]
از آنجا که در آیین نامه داخلی مجلس ملی فرانسه آمده است: «نمایندگان با توجه به گرایش های سیاسی، گروه بندی میکنند» می توان گفت که بیشتر وجهه حزبی به خود می گیرند.
تشکیل گروههای پارلمانی گاهی توسط حزب اکثریت در پارلمان و گاهی توسط تعدادی از نمایندگان وابسته به احزاب مختلف که هیچکدام به تنهایی قادر به تشکیل گروههای پارلمانی نیستند، صورت
میگیرد.
با این وجود، در نظام های پارلمانی، نمایندگان پارلمان با ایجاد گروههای سیاسی و پارلمانی سعی دارند در چارچوب تبعیت از رهنمودهای حزبی به فعالیت بپردازند. دلیل این امر مدیون دانستن خود در مقابل
حزب شان به خاطر حمایت از آنان در انتخابات پارلمانی است که در آن به پیروزی رسیده اند. همچنین در انتخابات آتی پارلمانی به این حمایت و پشتیبانی ها نیاز مجدد و دو چندانی خواهند داشت. لذا ناچار از تبعیت از رهنمودهای حزبی هستند.[۷۹]
حال باید دید که در این گروههای پارلمانی که ممکن است در نظام های مختلف قابل شناسایی باشند چگونه نقش احزاب سیاسی نمود پیدا کرده و مجلس را در اداره هر چه مطلوب تر و بهتر جلسات یاری
می نمایند. هر یک از احزاب چه حزب اکثریت و چه اقلیت، در پارلمان دارای گروه پارلمانی مخصوص به خود میباشند.
این گروههای پارلمانی نیازمند رهبری و هدایت به طور سازمان یافته از طریق ایجاد هماهنگی بین حزب متبوع و فعالان پارلمانی این حزب در پارلمان میباشند.
و لذا احزاب همچنان که در ساختار و تشکیلات داخلی شان دارای سازمان، ضابطه و قانون هستند به همان شکل بایستی در پارلمان هم دارای برنامه ریزی باشند تا در تحقق آرمانها و پیشبرد مقاصدشان موفق بوده و مخالفان را به موقع تفهیم نموده و مجلس را در جهت مقاصد خود در امر قانونگذاری رهبری نمایند.
بدین منظور، حزب اکثریت معمولاً رهبران پارلمانی مشهور به “ویپ ها”[۸۰] را در صحن پارلمان مأمور ایجاد وحدت و یکپارچگی در صفوف و آرای هم حزبی های خود کرده و مواضع حزب را به طور مداوم به آنان گوشزد می کند. در برخی از نظام های پارلمانی مثل هندوستان اگر نماینده یا نمایندگانی از سیاست حزبی و انضباط موجود در صفوف حزبی فاصله بگیرند و مستقلاً و بدون توجه به مواضع حزبی شان رأی بدهند، از حزب مربوطه اخراج میشوند.
ویپ ها در خصوص چگونگی رأی دادن نمایندگان هم حزبی نیز، ضمن انتقال مواضع و رهنمودهای حزب، نمایندگان را به نفع پشتیبانی از مواضع و مرام حزب خود در تصمیم گیریهای پارلمانی که کم و بیش بازتاب گسترده ای را نیز در سطح کشور از خود به جای میگذارد مجتمع و متشکل می نمایند.
رهبران فراکسیون ها با کنترل و هدایت گروه خود، عملاً در اداره بهتر مجلس مشارکت میکنند.[۸۱]
در مورد تشکیلات و نقش گروههای پارلمانی تفاوت اساسی بین نظام های پارلمانی و سایر ملل وجود دارد. به ویژه در انگلستان، نمایندگان پارلمان در قالب احزاب منضبط و منظمی سازماندهی شده و انضباط در مورد رأی در کلیه رأی گیری های مهم به آن ها تحمیل می شود. اقتدار رهبر گروه، مورد اعتراض و رد نیست.[۸۲]
در این مسیر علیرغم ایجاد بحث، مجادله و مشاجرات احزاب و نمایندگان وابسته به آنان، امکان اداره بهتر پارلمان مهیا شده و نمایندگان نیز با اتکای به انضباط و همبستگی حزبی میتوانند ضریب مشارکت خود را در بحثها و مذاکرات بهبود بخشند و از امکان بیشتری جهت دفاع از طرحها و لوایح پیشنهادی از سوی حزب خود برخوردار گردند.
گروه پارلمانی حزب اکثریت در پارلمان با بهره گرفتن از اکثریتی که در اختیار دارد از توانایی بیشتری برای
اثر گذاری بر تشکیلات پارلمان و از جمله کمیسیون ها و کمیته های موجود در پارلمان در امور قانونگذاری، نظارت بر دولت و نیز اختیارات مالی که تصویب بودجه و تفریغ آن را در بر میگیرد، برخوردار است.
نقش احزاب سیاسی در خصوص گروههای پارلمانی به ویژه در مورد نمایندگانی که فاقد حزب و یا گروه سیاسی مشخصی در پارلمان هستند از اهمیتی دو چندان برخوردار است. به طوری که نمایندگان مستقل و غیر وابسته با ملاحظه انزوا و انفعالی که در تصمیم گیریها و مذاکرات در خود مشاهده میکنند، احتمالاً به یکی از احزاب عمده و یا تأثیرگذار در پارلمان بپیوندند و از این طریق هم به خواسته ها و منویات خود دست پیدا نمایند و هم حزبی را که به آن پیوسته اند در پیشبرد اهدافش در پارلمان تقویت نمایند و قدرت آن را در مانور سیاسی بالاتر ببرند.
به طور مثال در اسپانیا گروههای پارلمانی تأثیری به مراتب بیشتر از کمیسیون های مجالس نمایندگان و سنا دارند و این به دلیل اهمیت پیداکردن احزاب سیاسی طی سالها جنگ داخلی در اسپانیا و حتی پس از جنگ است. در واقع، روند توسعه سیاسی در این کشور حاصل توافق احزاب بوده و قانون اساسی هم برآیند همین توافق است.
از دیگر نتایج اهمیت گروههای پارلمانی(فراکسیون ها)، این است که در زمانی که در مجلس نمایندگان یک حزب، حائز اکثریت است، نخست وزیر از همان حزب انتخاب می شود و در نتیجه کارکرد نظارتی مجلس نمایندگان بر دولت کمرنگ میگردد. اما زمانی که احزاب نیرویی برابر در مجلس دارند، دولت منتخب برآیند توافق تمامی گروه هاست و به این ترتیب تأثیر نظارتی گروههای پارلمانی اهمیت مییابد.
“