ادراک توانایی، سازه اصلی نظریه خودارزشی کاوینگتون (۱۹۹۲) است، مطابق با این دیدگاه مردم نیاز دارند که خود را فردی شایسته ادراک کنند، به عبارت دیگر توانمندبودن نشانه ارزشمندبودن است، به خاطر اهمّیتی که خودارزشمندی دارد و به منظور حفظ خود پنداره مثبت مردم مجموعه ای از راهبردهای خود حمایتی را جست وجو می کنند. این راهبردها عبارتند از:
الف: تعیین هدفهای غیرقابل دسترس و غیرواقعی، به نحوی که شکست را بتوان به دشواری تکلیف نسبت داد نه فقدان توانایی
ب: بهانهجویی مانند نسبتدادن شکست به عوامل غیرقابل کنترل
ج: استفاده از راهبردهای خودناتوانسازی مختلف مانند مسامحهکاری یا فقدان مطالعه (گراهام ۱۹۹۱)
نظریه خودارزشی بر نگهداری و حمایت ازعزتنفس تأکید دارد. مطابق با این نظریه، انگیزه اوّلیه انسانها، انگیزه خودارتقایی است، یعنی افراد اطلاعاتی را جست وجو می کنند که تلویحات مثبتی برای عزتنفس داشته باشد و از اطلاعاتی که تلویحات منفی دارد اجتناب می کنند. خودارزشی یک فرد توسط میزان سرمایه گذاری عزتنفس برای برآمد تعیینشده، به طوری که ارزش آنها به درک موفقّیت یا شکست یا پذیرفتن خود معیارهای مرتبط با برآمد مذکور بستگی دارد. به ویژه در تجزیه و تحلیل عزتنفس رفتار پیشرفت، افراد به دنبال رویارویی با شکستی که به سبب انتساب درونی عدم موفقّیت به ناتوانی خود، به وقوع پیوسته، احساس شرمساری را تجربه می کنند. هنگامی که تلاش به منظور بالابردن سطح استنتاج مربوط به توانایی پایین افزایش پیدا کرده، این امر منجر به پدیدآمدن احساس حقارت و افزایش سطح انتظار رویارویی با شکست می شود.
الیوت و تراش(۲۰۰۴، به نقل از لئون و ماتیوس، ۲۰۱۰) به منظور پشتیبانی از تجزیه و تحلیل عزتنفس، رفتار پیشرفت، درباره انتقال ترس از شکست میان نسلها به تحقیق پرداختند، از مطالعه مقاله آنها میتوان نتیجه گرفت، اشخاصی که دارای ترس زیادی از شکستخوردن بوده، به منظور اجتناب از تجربه احساس شرمساری مواجهه با عدم موفقّیت راهبردهایی جهت حفظ خودارزشی (همانند: خودناتوانسازی و دستکشیدن از تلاش های مؤثر) را بهکار میبرند. به طور مشابه مکگرگور و الیوت(به نقل از لئون و ماتیوس ، ۲۰۱۰) ترس از شکست را به عنوان شاخص«بیکفایتی یکپارچهای که شخص را در معرض عدمپذیرش و رهاسازی توسط افراد مهم زندگی وی قرار داده» بررسی کرده اند. آنها دریافتند، افرادی که ترس زیادی از شکست بر دیدگاه و راهبرد فرد نسبت به شرایط پیشرفت تأثیرگذار میباشد. بنابراین، استنتاج توانایی پایین توسط دستکشیدن از انجام تلاش های مؤثر که همراه نظریه خودارزشی رفتار پیشرفت بوده، کاهش داد.
نظریه هدف
این نظریه در حد یک چارچوب شناختی اجتماعی برای اهدافی که افراد در موقعیت پیشرفت پی میگیرند و اینکه چگونه به خودشان، وظایف تحصیلی و عملکردشان فکر می کنند، تمرکز دارند و محدودهای را فراهم می کنند تا افراد از طریق آن وقایع را تعبیر کنند و به آن واکنش نشاندهند. (مارتین،۲۰۰۰)
پژوهشگران به این نتیجه رسیده اند، که اهداف را میتوان به طور معناداری به گروهها و انواع تقسیم کرده، اما در دهه اخیر بر دو نوع هدف تمرکز کرده اند. (میدگلی، کاپلان و میدستون، ۲۰۰۱)
۱-هدف برای رشد توانایی که هدف تسلط، هدف یادگیری یا همان هدف وظیفه نامیده می شود.
۲-هدف برای اثبات توانایی که هدف عملکردخود هدفی یا هدف وابسته بهخود نامیده می شود.
ان دو هدف با وجود نام های متفاوت همپوشی قابل توجهی با هم دارند.
در یک سطح کلی، هدف تسلط، درگیر شدن با رفتار موفقّیتآمیز به منظور رشد صلاحیت است و هدف عملکردی، درگیر شدن در رفتار موفقّیتآمیز به قصد اثبات صلاحیت یا اجتناب از اثبات عدم صلاحیت است. (کاپلا و میدگلی ، ۱۹۹۷) به طورخاص، میتوان گفت که هدف تسلط بر تکلیف تمرکز دارد و برای فهمیدن و یادگرفتن موضوع است و فرد در پی آن است که مهارت های لازم برای انجامدادن تکلیف را یاد بگیرد و عملکرد گذشتهاش را در وظایف مشابه فعلی بهبود ببخشد. امّا یک هدف عملکردی، به خودی خود و به طور خاص بر توانایی خود تمرکز دارد و جهت انگیزشی آن موفقشدن به تلاش کم است و اثبات این مسأله است که فرد توانمند است. (یا اجتناب از اثبات ناتوانی) (آمس،۱۹۹۲) افراد دارای اهداف وابسته به خود در پی آن هستند که ارزیابی مثبت از صلاحیت خود را به بیشترین حد برسانند و ارزیابی منفی از صلاحیتشان را تا آنجا که میتوانند کاهش دهند، در اهداف معطوف به وظیفه، افراد بر تسلط خود بر وظیفه و افزایش قابلیتهایشان تمرکز دارند. (میدگلی و یوردان، ۲۰۰۱)
در اهداف عملکردگرا، جهتگیری به سمت اثبات توانایی بالاست و در اهداف عملکردگریز، جهتگیری به طرف اجتناب از ابراز توانایی پایین است. اهداف تسلط نشانگر رشد صلاحیت و شایستگی از طریق یادگیری، تسلط بر وظیفه و اطلاعات، رشد علمی و مهارتی است و اهداف عملکردگرا نشانهی ابراز شایستگی در مقایسه با عملکرد دیگران، اتمام سریع کار و کسب اطلاعات عمومی برای تحصیل پیشرفت است. (مارتین ، ۲۰۰۰ و میدگلی و یوردان ، ۲۰۰۱)
۱-Kavingtoon
۱-Geraham
۱-Eliyot & Terash
۲-Gergor & Eliyot
۳-Midgley & Kaplan & Middleton
۴-Mastery - goal
۵-Task - goal