توانایی بکارگیری عواطف (هیجانات) یاتولید هیجانها برای تسهیل حل مسئله درکارآیی اعضای گروه نقش مهمی راایفا می کند. گسترش عواطف مثبت درداخل گروه ها،همکاری ومشارکت اعضای گروه راتسهیل کرده، تعارض را کاهش داده ومیزان کارآیی اعضای گروه رابهبود می بخشد. بارساد (۲۰۰۰) از دانشکده مدیریت ییل درمطالعه ای که راجع به شناخت هیجانی انجام داد، دریافت که عملکرد گروههایی که هوش عاطفی بالایی داشتند، به طورمعناداری بیشترازعملکرد گروههایی بود که هوش عاطفی پایینی داشتند. با توجه به نتایج این بررسیها وسایر مطالعه ها به نظرمی رسد که هوش عاطفی به عنوان یک عامل واسطه ای و سازمان دهنده می تواند موجب بهبودعملکرد گروه شود. زیرا برای گروه این امکان را فراهم می آورد که به طور وسیع ومؤثربه شکل هماهنگ درآید. همچنین به نظرمی رسد که گروههایی که ازنظرهوش عاطفی درحد پایینی قرار دارند، به وقت بیشتری نیاز داشته باشند تا نحوه کارکردن مؤثررا در قابل یک گروه هماهنگ تجربه کنند. (علامه،۱۳۸۶)
هوش عاطفی وعملکرد اثر بخش