مفهوم هویت فرهنگی که به تازگی در مباحث مربوط به هویت مطرح شده است، در عرصه نظریه های جدید به هویت می گنجد وبر تاثیرات فرهنگ بر هویت شخصی، اجتماعی وملی تاکید دارد. طرفداران هویت فرهنگی به چند گانگی هویت ها اهمیت می دهند.آنها جنبه های مدرن فرهنگ را به مسأله هویت ارتباط می دهند.مطالعات مربوط به هویت فرهنگی تاثیر عوامل گوناگون چون مکان، جنسیت، نژاد، تاریخ، ملیت، جهت گیری جنسی، عقاید مذهبی وقومیت بر هویت را بررسی می کنند.منتقدان بحث هویت فرهنگی بر آن هستند که حفظ هویت فرهنگی که اساس خود را بر تفاوت می گذارد، یک نیروی تفرقه افکن در جامعه است، وپیامد مثبتی برای شهروندان ندارد.این گونه مطالعات البته در جوامع توسعه یافته اروپا وآمریکای شمالی متمرکز است.گرچه بحث هویت فرهنگی در درون کشور ها می تواند برپراکندگی تاکید کند وتفرقه انگیز باشد، اما در سطح بین المللی هویت فرهنگی مشترک ممکن است به ثبات وصلح کمک نماید.گرچه هویت فرهنگی در بستر مطالعات جوامع غربی بر مسأله چند فرهنگی بودن تاکید دارد ودر زمره رهیافت های نوین به مسأله هویت قلمداد می شود، اما مفهوم دیگری از هویت فرهنگی نیز در جوامع در حال توسعه یا جوامع دارای پیشینه تاریخی وتمدنی وفرهنگی کهن ونیرومند مطرح است که به جای پراکندگی بر انسجام تاکید می کند وآن را لازمه هویت ملی وهمبستگی ملی می داند.
بحران هویت:
مفهوم بحران هویت بیشتر از آثار اریک اریکسون تحلیل گر وروانشناس آمریکایی ریشه گرفته است.او این مفهوم را در اشاره به بحرانی که در احساس فرد نسبت به خود به وجود می آید وجنبه های بهم پیوسته روانشناسی وجامعه شناسی دارد، به کار گرفت.
از دید اریکسون، چنین بحرانی در مرحله بلوغ نوجوانی بلوغ زندگی فرد که هیچ نقش اجتماعی روشنی در وی شکل نگرفته است بروز می کند . وجود آن از کودک فراتر رفته اما هنوز بزرگسال نشده است.از جنبه های روانشناختی این فرایند با مراحل اولیه تحول فردی، بویژه در رابطه با جنسیت وتوان شکل دادن به روابط صمیمی با بیرون از خانواده تکمیل می شود. این بیرون رفتن از محیط خانوادگی وآشنایی با محیط های گوناگون دیگر، نقطه بروز بحران هویت محسوب می شود. بودن در درون خانواده واحساس تعلق به آن به ناگهان با بودن در جامعه ای بزرگ تر وساختارها ونهادهای متعدد آن واحساس تعلق به آنها تعلق پیدا می کند وهویت تازه ای به شخص می دهد که در مرحله خاصی با هویت شخصی مبتنی با خانواده در تضاد است. به هر صورت این بحران به لحاظ درجه ومیزان،از شدت زیادی برخوردار نیست وفرد به زودی می تواند میان هویت شخصی مبتنی بر تعلق به خانواده وتعلق به گروه های گوناگون اجتماعی توازن برقرار سازد.بحران هویت زمانی اوج می گیرد که فرد بخواهد میان تعلق به دو گروه متضادهم،یکی را برگزیند.این بحران ها معمولاً در سطح هویت های اجتماعی که چند گانه هستند بروز می کند وکمتر در سطوح دیگر هویتی،به ویژه هویت شخصی وملی روی می دهد.میان هویت اجتماعی برآمده از دین وهویت ملی کمتر تضاد روی می دهد.امروزه بسیاری از کشورهای جهان دارای ادیان گوناگون اکثریت واقلیت هستند ودر عین حال مشکل سیاسی چندانی ازاین لحاظ ندارند.یعنی دارندگان ادیان گوناگون میان هویت دینی وهویت ملی خودتضادی نمی بیند.سیاسی شدن دین در مقایسه با سیاسی شدن قومیت،کمتر به ضدیت با هویت ملی منجر می شود.گاه سیاسی شدن دین ،همانند گرایشات گوناگون اسلام سیاسی هیچ گونه تضادی را با هویت ملی به وجود نمی آورد. امروزه، وحدت و یکپارچگی جامعه به واسطه آسیب پذیری هویت ملی دچار نقصان گردیده است و بویژه، نسل جوانان را دچار یک سرگشتگی و بحران نموده است. گسترش ارتباطات و توسعه تکنولوژی به ویژه اینترنت و ماهواره باعث پخش کالاهای فرهنگی و ارتباط سریعتر و نزدیکتر جوامع و تبادل فرهنگهای آنها گردیده است. این امر، اگرچه از یک طرف، امکان وسیع تری برای کشف و بیان هویت فراهم نموده است، اما از طرف دیگر، از طریق تخریب فرهنگی، موجب تضعیف امنیت هویت شده است و به بی ثباتی و بحران هویتی به ویژه بحران هویت ملی و فرهنگی منجر گردیده است (شمشیری، ۱۳۸۶، ص ۵۴).
در شرایط کنونی، نسل نوجوانان و جوانان از طریق غیررسمی و با بهره گرفتن از اینترنت و ماهواره و سایر رسانه ها آموزه هایی را کسب می کنند که نظام آموزش و پرورش هیچ نظارت و جهت دهی بر آن ندارد، لذا به مرور ارزش ها، هنجارها، قواعد رفتاری و اخلاقی از طریق شبکه جهانی به آنها منتقل و درونی می گردند که تاثیرگذار، اما نه چندان مناسب و مطلوب جامعه ایرانی و اسلامی است.
دانش آموز از طریق آموزش رسمی و در مدرسه به گونه ای می آموزد و در جامعه از طریق آموزش غیررسمی و پای رایانه شخصی خود و تلویزیون و ماهواره به گونه دیگری می آموزد که گاهی تاثیر آن به دلیل جاذبه های خاصش تاثیرگذارتر است و نوجوان و جوان سرگردان با دو شیوه متضاد مواجه می گردد که او را دچار سردرگمی و ابهام در هویت می کند. کاستلز هشدار می دهد که روز به روز بر تعداد نوجوانان و جوانان که از برنامه ها و پیام های شبکه جهانی استفاده می کنند، بیشتر می گردد .
آنها در معرض ارزش ها و قواعد اخلاقی و سبک زندگی قرار می گیرند که هیچ تناسب و تشابه و سنخیتی با فرهنگ خود ندارد. نوجوان و جوان ما در دهکده ای جهانی زندگی نمی کند بلکه در کلبه های فراخور حال هر منطقه زندگی می کند که در سطح جهانی تولید و در محدوده محلی توزیع می شود (زارعی، ۱۳۸۲، ص ۱۵۵-۱۵۴).