“
یکی از اهداف مهم و قابل ذکر درمانگر این است که برای اعضای گروه جو مبتنی بر حمایت[۲۲۸] ، درک و پذیرش فراهم کند تا احساس تهدید[۲۲۹] اعضا به حداقل برسد و فرایند امنیت به نحوی به وجود آید که اعضا به مرحله خود سنجی برسند.
یکی از یافته های تحقیق تلسچو این بود که بیان بازخوردهای مثبت پس از بازگویی اظهارات اعضا و درمانگر تا حدود زیادی در رابطه درمانی، پذیرش های ساده[۲۳۰] و بی قید و شرط و روشن سازی احساسات[۲۳۱] تاثیر میگذارد(تلسچو ، ۱۹۵۰).
در تحقیقی که توسط محققان رویکرد مراجع محور انجام شده است احساسات ابتدایی اعضا توسط تست رورشاخ سنجیده شده است. استفاده از تکنیکهای پذیرش ساده، روشن سازی احساسات، بازگویی سخنان[۲۳۲] با تأیید و تشویق و اعتماد، میتواند جایگزین احساسات اولیه، انتقاد از شیوه های ارزشیابی و بی میلی به آشنایی بدون اضطراب و خصومت اعضا باشد(گورلو[۲۳۳] ، ۱۹۵۰).
در مطالعات گورلو مشخص شد که افراد پیوسته با درمانگر در ارتباط هستند و هنگام اظهار مشکل از سوی اعضای دیگر در قبال آن ها مسئول هستند. در این رویکرد شخصی که از گذشته اش پشیمان است، میتواند در گروه راه هایی برای برطرف کردن اضطراب هایش پیدا کند و طرح های واقعی برای بازسازی زندگی اش مطرح نماید(گورلو،۱۹۵۰).
از نظر راجرز یک گروه به این منظور تشکیل می شود که اعضای آن ارتباط های روزانه شان را در خارج از گروه انجام دهند. و در گروه تلاش زیادی برای ایجاد احساس پذیرش مثبت و احترام در جلسات اولیه صورت میگیرد و در تحقیقاتی که برای اثر بخشی گروه درمانی انجام داد به این نتیجه رسید که در گروه مراجعان سعی دارند به ارزیابی رشد واقعی خودشان بپردازند. پرز عنوان کرد که ارزیابی مشکلات خاص و تضادها مفید نیستند، بلکه به تجربه درآوردن مشکلات ثمربخشی بیشتری دارد( آسوم و لوی[۲۳۴] ،۱۹۴۸).
۴-۱-۲-۴- رویکرد درمانی گشتالت
گشتالت درمانی شکلی از درمان اصالت وجودی( اگزیستانسیالیسم) (کوری، ۱۹۹۵)و یک رویکرد رویارویی[۲۳۵] است(روان[۲۳۶] ، ۲۰۰۷) که به وسیله فریتز پرز[۲۳۷] ، هیفرلاین[۲۳۸] و گودمن[۲۳۹] ( ۱۹۵۱) کامل شد بر رشد، خودآگاهی و محتوای آگاهی، یعنی بر آگاهی فرد از ارتباط با خود، دیگران و جهان تأکید دارد( ییه وشن[۲۴۰] ، ۲۰۰۷).
بر پایه ی اصولی استوار بود که طبق آن شخص می بایست راه خودش را در زندگی پیدا کرده و پذیرای مسئولیت در قبال شخص خودش باشد. تمرکز و محور این روش چیزی است که فرد در همین لحظه و زمان اکنون در حال تجربه ی آن است و موانعی که شخص باید بر آن ها چیره شود تا بتواند به آگاهی کامل نسبت به اکنون و زمان حال خود دست یابد : هدف اصلی یک گروه گشتالتی به چالش کشاندن شرکت کنندگان برای آگاهی یافتن از این نکته است که چگونه آن ها از پذیرش مسئولیت در قبال این آگاهی اجتناب میکنند و تشویق آن ها برای جستجوی حمایت درونی به جای حمایت بیرونی است. آگاهی یافتن لحظه ـ به ـ لحظه از تجربه ی جاری یک فرد، همراه با آگاهی تقریباَ فوری و بی درنگ از محدودیت ها و موانع موجود بر سر راه این تجربه، در این روش در درون خود فرایند به عنوان درمان در نظر گرفته می شود(کوری ، ۱۹۹۵).
اهداف درمانی :
هدف اصلی گشتالت درمانی، همان طور که ذکر شد، به دست آوردن آگاهی است که کسب این آگاهی خود به خود درمان بخش است. این نظریه بیشتر از چگونگی عمل سوال میکند ؛ به چرایی کاری ندارد ؛ به تجربه های کنونی و اینجا و مفاهیمی مانند سد شدن آگاهی[۲۴۱] ، برون فکنی[۲۴۲] ، بازگشت[۲۴۳] ، یکی شدن[۲۴۴] ، خود مسئولیتی[۲۴۵] و خود نظم جویی[۲۴۶] توجه دارد. به عبارت دیگر در این نوع درمانگری سعی بر آن است که سد های آگاهی بر داشته شود و پیوستار آگاهی افزایش یابد. درمانگران پیرو این مکتب سعی میکنند توانایی فرد را برای خود نظم جویی افزایش دهند(ویت و دیاک[۲۴۷] ، ۲۰۰۷).
در این روی آورد از روش های خاص گشتالت درمانگری مانند تکمیل کارهای ناتمام[۲۴۸] ، تمرینهای گفتاری[۲۴۹] ، آگاهی جسمانی[۲۵۰] و گسترش آگاهی استفاده می شود. بررسی ادبیات پژوهش نشان میدهد که افزایش آگاهی(یکی از روش های گشتالت درمانگری) با کاهش پرخاشگری همراه است(برکنستاک، ژانت و دورتی[۲۵۱] ، ۲۰۰۶). از سوی دیگر کاهش آگاهی موجب نوعی تفرق شخصیت و بی هویتی می شود که مغایر با کل گرایی گشتالتی است( سلاگرت و جونگسما[۲۵۲] ، ۲۰۰۰). درمانگران گشتالتی نگر به رابطه بین جسم، روان و آگاهی و تجلی آن در رفتار بسیار اهمیت میدهند و یکپارچگی و تعادل روانی فرد را در سایه اتحاد کل وجود او می بینند(گلن[۲۵۳] ، ۲۰۰۸).
اینجا و اکنون[۲۵۴] :
یکی از مهم ترین کوشش های “پرز” آموزش به مراجعان برای تجربه ی کامل و دانستن قدر زمان حال است : در واقع زمان حال مهم ترین زمان است چرا که زمان گذشته از بین رفته و زمان آینده نیز هنوز فرا نرسیده است(کوری ،۱۹۹۵). از آن جا که در درمان گشتالتی بر قدرت زمان حال تمرکز دارد، بسیاری از تکنیک های مراجعین را در ارتباط و تماس نزدیک تری با تجربه های جاری شان قرار میدهد و آگاهی آن ها را از چیزی که لحظه به لحظه در حال احساس کردن هستند افزایش میدهد. اما ای. پولستر (۱۹۸۷) هم این گونه بیان میکند که وجود چنین تمرکز محکم و زیاد بر زمان حالا و این جا، میتواند سبب از بین رفتن مواردی نظیر تداوم وفاداری و تعهد، التزام به اعمال شخصی و مسئولیت در قبال دیگران شود.
آگاهی و مسئولیت :
تکلیف یک عضو گروه گشتالتی توجه کردن به ساختار تجربه ی خود و آگاه شدن از ” چگونگی” و ” ماهیت” این گونه تجربیات است. رویکرد روان تحلیل گری بیشتر علاقه مند است بداند که ما چرا این تجربیات را کسب کرده ایم و چه کارهایی را انجام میدهیم نه چگونگی انجام این تجربیات. اما رهبر گروه گشتالتی پرسش های ” چه ” و ” چگونه ” و به ندرت پرسش ” چرا ” را مطرح میکند. “پرز” (۱۹۶۹) میگوید که پرسش ” چرا” در درمان گشتالتی واژه ای کثیف است چرا که این واژه ما را به سمت دلیل تراشی هدایت کرده و در بهترین حالت یک توضیح هوشمندانه است ولی باعث درک نمی شود. درست در نقطه ی مقابل آن اضافه میکند که تمرکز بر آن چیزی که مردم در شرایط اکنون تجربه میکنند و این که چگونه آن کارها را انجام میدهند ما را به سوی آگاهی افزون تری نسبت به زمان حال رهنمون می شود. با توجه به پیوستار آگاهی و ماندن در کنار جریان لحظه ـ به ـ لحظه تجربیات، مراجعین چگونگی کارکردشان در دنیا را مورد مکاشفه قرار میدهند.
مطابق با توصیف درخشان ” پرز ” اکنون و چگونه دوپایی هستند که درمان گشتالتی به وسیله ی آن ها گام بر می دارند. برای دست یابی به آگاهی حال ـ محور از وجودمان، درمان گشتالتی از طریق تمرکز بر حرکات، اعمال، الگوهای کلامی، صدا، حالت قیافه و تعامل با دیگران سعی در تمرکز یافتن بر رفتار بارز موجود در سطح بیرونی رفتار مراجعین دارد. از آن جا که بسیاری از مردم از دیدن امور آشکار شکست می خورند(پرز ۱۹۶۹).
کار ناتمام و اجتناب :
“